روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

در خدمت و خیانت ورزشکاران


تیم ملی فوتبال از هم پاشیده ایران از المان بازگشت اما نه لزوما به ایران بلکه بسته به فراخورشجاعت مسولییت پذیری عرق ملی حرفه ای گری رندبازی و ......بین اروپا وامریکا اب رفت و یک ملت را با دنیایی از امید های
بربادرفته تنها گذاشت.
در اینجا نه قصد داریم و نه توان ان را که به معرفی کسانی بپرداریم که از نردبام ارزو و امید این ملت بالا رفتند واز انتظارات به حق انان صرفا جیبی برای خود دوختند.زیرا افکار عمومی به اندازه کافی توان احقاق حق خود را دارد وبه خوبی سره را از ناسره تشخیص می دهد.
بلکه میخواهیم این نکته را مشخص نماییم که هر افتخار افرینی لزوما خدمت نیست و هر فرصت سوزی لزوما خیانت نیست.و مردم بهترین داوران ثشخیص این موضوع هستند.
بر فرض خیانتی در کار باشد وخائنی پیدا شود ان چه مسلم است ورزش از فواعدی پیروی می کند که مبتنی بر بخت ازمایی مدعیان قهرمانی و پهلوانی است وپیروز های این میدان می مانند وشکست خوردگان می روند پس محاکمه ومحکوم و مجازات قضایی در این دنیا جایی ندارد.
اما ماجرا به همین سادگی هم نیست.ممکن است از محاکمه خبری نباشد اما داوری افکار عمومی به جای خود باقیست و حافظه تاریخی جامعه ان را هرگز فراموش نخواهد کرد.
در حافظه تاریخی این مردم روزهای تلخ و شیرین زیادی وجود داردکهبخشی از هویت تاریخی و فرهنگی انان را شکل میدهد.
زمانی وسعت این خاک بیش از دو برابر مساحت امروز ایران بود اما به لطف حکومت بخشنده قاجار به کمتر از نصف کاهش یافت و ما همیشه عمرمان با بغضی در گلو و نا خود اگاهمان مواجهیم که رهایی از ان ممکن نیست.
از طرفی شاهد جنگی بودیم که پس از دویست سال برای اولین بار قطعه ای از این سرزمین جدا نشد وسرافرازی ایران به ثبت رسید که هرگز رشادت های این نسل رافراموش نخواهیم کرد.
ایا بهانه ها و تحلیل های تاریخی برای تطهیر قاجار را میپذیریم؟؟ایا وقتی هنرمندی دلاوران ایرانی را در هشت سال دفاع مقدس دیده ایم می توانیم این بهانه ها را قبول کنیم.
حال می توانیم بپذیریم کم کاری و حد اقل شبه خیانتی صورت نگرفته است؟ چگونه بپذیریم که حاشیه ها نگذاشت مگر حاشیه های جنگ کم بود؟
اماده نبودیم اولا چرا نبودید ثانیا مگر ما در جنگ اماده بودیم؟
حریفان قوی هستند امکان ندارد صعود کنیم. مگر دشمن بعثی با دنیایی از حمایت ضعیف بود و مگر ما طبق معیارهای مادی قوی بودیم؟
استرس داشتیم وبازی تدارکاتی نداشتیم. مگر نوجوانان بسیجی دوره های فرماندهی و ستاد دیده بودند یا درمانور های ناتو شرکت کرده بودند؟
کم تجربه بودیم.مگر مردم تجربه چند جنگ داشتند؟
از هر زاویه ای به این قضیه نگاه کنیم باز پاسخ منطقی نخواهیم شنید.زیرا دوستان از اساس در جایگاه نادرستی نشسته اند و قدر نعمت نمایندگی این ملت وشان و ارزش تیم ملی را نمی دانند وگرنه دم فرو می بندند وسر عذرخواهی و تعظیم در برابر این مردم فرود می اورند .
چگونه است هشت سال جنگ نابرابر که هرگز قابل قیاس بامستطیل سبز نیست با اقتدار پشت سر می گذاریم اما از پس یک توپ گرد نمی توانیم بر اییم؟غیر از این است که چشمها را باید شست جور دیگر باید دید؟
جز این است که در همه شئون این ملت انقلابی رخ داده است اماانگاردر ورزش کشور که باید نماد قهرمانی این ملت باشد خیر؟
ایا ما با عشق پژو و پول وپاداش بر روی ویلچر نشستیم ویا برای رضای خدا و خدمت به مردم و احیای اسلام جان در طبق اخلاص نهادیم.
ما بر روی چرخ شرم میکنیم از گرفتن حقوق از کار افتادگی و شما سبقت میگیرید در گرفتن امتیاز و کندن از این ملت تا دست اخر شرمندگی برایش سوغات بیاورید.
ما شرم می کنیم از ذکر خاطرات وشما محاسبه میکنید ارزش هر مصاحبه را.
از ماست که بر ماست. اگر قدر جانفشانی های شهدا راهمسنگ فهرمانی های شما نمی پنداشتیم امروز شاهد تنزل ارزشهای اجتماعی هم نبودیم.
اگر شما قهرمانید پس شهدا جانبازان و ازادگان و....چه هستند؟که انها از جان بخشیدن لحظه ای نهراسیدند وشما از ضربه زدن به توپ در مستطیل سبز سکته زدید.
امروز نیازمند تامل تفکر تعمق ومطالعه در گذشته و هویت خویش هستیم تا این گونه مضحکه ترس و جهل وغفلت خود نباشیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد