روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

هیاهوی بسیار برای هیچ

 

هیاهوی بسیار برای هیچ

 

اولویت جانبازان در نوبت درمان ضایعات نخاعی نه تنها عین عدالت که تکریم مقام والای ایثار است.بر خلاف شما اعتقاد دارم اولویت بندی درمان جانبازان نه تنها تضاد عمیقی با روح ایثارگری ندارد بلکه از نادر موضوعاتی است که حتی شعار آن نیز به صلاح فرهنگ ایثار است گرچه کمتر جانبازی وجود دارد که بخواهد از چنین اولویتی بهره مند شود

سالها به دنبال آب دویده‌ایم و از هر شیار و روزن و برزنی سراغ آنرا گرفته‌ایم. تشنه و عطشناک، امروز که به آن رسیده ایم آن را سرابی بیش نیافته ایم.

امید به درمان شبحی بود که همیشه دنبالمان بود. این حال و روز امثال من قطع نخاعی است که سالها برروی صندلی چرخدار درد و فراق را پذیرا بوده ایم اما امروز که کورسوی امیدی برای درمان نمایان شده است

نمی‌خواهیم این صندلی را با هیچ چیز در این دنیا معاوضه کنیم.

 

من از این سهمم نه راضی بلکه مفتخرم و با دستان خود و به اختیار این توفیق نه چندان اجباری را از کف نخواهم داد.

 

اگرچه بر دستان دانشمندان ایرانی بوسه می زنم اما این دستاورد نه تنها حلاوتی برای من ندارد که احساس

می‌کنم دچار خسران شده ام و نعمتی هم از من سلب شده است. تا کی همای سعادتی در دام افتد و برشانه‌های ما بنشیند.

با این همه خبر دستیابی دانشمندان ایرانی به شیوه درمان کاربردی ضایعات نخاعی از طریق سلول درمانی جانمان را تازه کرد و کاممان را شیرین ساخت نه ازاین رو که از فردا بر پا می ایستیم و همانند دیگران درهیاهوی این دنیا گم میشویم بلکه ازاین منظر که دوستانی و هم وطنانی داریم که بیشتر از ما نیازمند این کشف بودند.

 

بازتاب موفقیت در رسانه ها نیز خوب بود اما از حق نگذریم جای کار بسیاری داشت که در پرداخت آن غفلت شد. همین موفقیت بازتاب متفاوت و شاید دگرگونی درمیان جانبازان داشت و بر خلاف تصور عموم رغبت آنان را آنچنان برنیانگیخت هرچند حواشی جالبی به همراه داشت.

 

یکی ازاین حواشی مصاحبه مطبوعاتی یکی از دوستان جانباز قطع نخاع است که از قضا دارای پیشینه مطبوعاتی بسیار خوبی نیز می باشد. این نوشته سعی دارد مصاحبه مطبوعاتی ایشان را به نقد بکشد و به داوری شما بسپارد. مصاحبه ای که اولویت در درمان جانبازان را ناعادلانه دانسته است.

 

جناب آقای رحمانی

 

با شما بسیار موافقم که جهت گیری تبلیغات رسمی ناخواسته ایثارگران را نه تنها زیاده خواه بلکه سیری ناپذیر جلوه میدهند و همگان وظیفه دارند که هوشمندانه دقیق و از سر شناخت به اصلاح این روند ناصواب کمک نمایند.

 

یادم  می آید که همسایه ای داشتیم که زیادی کنجکاوی به ارث برده بود و بر اثر همین تبلیغات رسمی افسارگسیخته تکیه کلام کلیشه ای و جالبی داشت. اگر پیاز هم می خریدیم و بر حسب اتفاق دوستی آن را به در منزل می آورد می پرسید بنیاد داده است؟ و من می ماندم که اگر روزی خدا لطف کند و فرزندی به من عطا کند چه خواهد گفت؟

 

گفته‌اید تبلیغات می گوید( ایثارگر دیروز میراث خوار امروز شده است اما نیکتر آن است که تبلیغات بگوید ایثارگر امروز میراث بر دیروز است).تنها میراث ما که مایه تمایز ما از دیگران است همین صندلی چرخدار است که اگر بخواهند هم پسشان نمی دهیم.

 

همانند شما با  دو قطبی کردن جامعه از جمله قراردادن ایثارگران در یک سو و بقیه مردم درسوی دیگر مخالفم.زیرا ما از آن دنیا با صندلی چرخدار به دنیا نیامده ایم، بلکه صرفا مردمی بوده ایم که انتخاب ما منجر به این شده است که ایثارگر نامیده شویم و لذا تنها تفاوت ما با معلولان به انتخاب ما و ناگزیر بودن آنان در تعیین سرنوشت  باز     می‌گردد.

 

دستیابی دانشمندان ایرانی به شیوه درمان کاربردی ضایعات نخاعی از طریق سلول درمانی جانمان را تازه کرد و کاممان را شیرین ساخت نه ازاین رو که از فردا بر پا می ایستیم و همانند دیگران درهیاهوی این دنیا گم میشویم بلکه ازاین منظر که دوستانی و هم وطنانی داریم که بیشتر از ما نیازمند این کشف بودند

 

قبول دارم که ما همانند بقیه مردم در صف می ایستیم تا از امکانات موجود بهره مند شویم ولی نه تنها انگیزه و نیاز جسارت نداریم تا به برخی بگوییم کناربروید چون ما اولویت داریم بلکه دست آخر همیشه سرمان بی کلاه نیز    می ماند.

 

جنابعالی تصریح کرده اید که امکان درمان فوری همه وجود ندارد و چاره ای جز نوبت بندی نیست نوبت بندی نیز انواعی دارد و برای دستیابی به آن معیارهایی نیاز است که اولویت نام دارد. حال این اولویت می تواند علمی، فنی، مدیریتی و حتی اضطراری باشد یا می تواند جنبه صرفا ارزشی داشته باشد.ایراد شما درست در همین جنبه های ارزشی است. درست است که از نظر بالینی تفاوت چندانی میان یک معلول قطع نخاع و یک جانباز قطع نخاع وجود ندارد اما همین ایراد شما با فرض و استدلال جنابعالی مبنی بر محافظت از حوزه های ایثارگری و فرهنگ ایثار نیز منافات دارد.

 

زیرا اولویت بندی درمان جانبازان خود یک روش برای تکریم فرهنگ ایثار است نه صرفا بهره مندی و زیاده خواهی ایثارگر و اگر این ارزش گذاری ها، جهت گیری ها، یادآوری ها و در نهایت اولویت بندی ها نباشند چگونه می توان به احیا و حیات فرهنگی ایثار امید بست؟

 

فرموده اید که تیم درمان ضایعات نخاعی (تلویحا) اعلام کرده اند که جانبازان در اولویت هستند. گمان نمی کنید از نظر حرفه ای و رسانه ای اظهارات تلویحی را شفاف نمودن، برجسته کردن و یک مصاحبه ویژه را بدان اختصاص دادن پسندیده نیست. خصوصا آنکه این اظهارات تلویحی خوشایند و مطلوب شما نبوده است و تمایلی به نشر و ترویج آن نداشته اید؟

 

در ادامه گفته اید اولویت گذاری، آن هم در یک امر انسانی که همه انسان ها به طور برابر درآن شریک هستند کار صحیحی نیست. جمله ای که در عین سادگی پیچیده است و در عین شفافیت مبهم می نماید. فرض برابری هم درست و هم غلط است. جانبازان و معلولان هر دو در شئون انسانی برابرند. درنوع بیماری نیز مشابه اند. اما در نحوه چگونگی دچارشدن به این بیماری متفاوتند. در اختیار و در انتخاب این معلولیت نیز تفاوت اساسی دارند. معلول هرگز انتخاب نکرده است اما جانباز با فرض های بدتر از این نیز باز انتخاب کرده است. پس می بینید که وضعیت ساده ای نیست. معیارهای اولویت گذاری نیز بیش از هر چیز تابع شرایط  حرفه ای است و در اراده و  بیمار نیست. پس اگر درست برداشت کرده باشم منظور شما این است که اولویت بندی کار اخلاقی ای نیست. بر فرض درستی این برداشت باید گفت اخلاق نیز مفهومی ارزشی است. درکفه ترازوی قضاوت و داوری کدام یک سنگینی میکند؟ کفه فرهنگ ایثار که خود اخلاقی جمعی است و به اصلاح و هدایت توده های جامعه می پردازد و ممات و حیات جامعه بدان وابسته است یا کفه انتخاب فردی یک جانباز که می تواند اخلاقی باشد یا نباشد؟

می‌دانید که این موضوع از مباحث قدیم اخلاق و نقطه اختلاف و بحث همیشگی فضلای اخلاق و فلسفه بوده است. اما شما که یکی از متولیان فرهنگ ایثار هستید چگونه این رجحان را به رسمیت نمی شناسید؟ و چرا در حالی که بسیار بسیار حقوق و قوانین مربوط به جانبازان و حتی معلولان ساکتند و در گوشه فایل ها خاک می‌خورند شما هم دچارسکوت شده اید اما در موضوعی که هرگز وجود خارجی ندارد و نمی تواند پیدا کند اینگونه برآشفته به میدان می آیید.

 

گفته‌اید مطمئن هستم که جانبازان عزیز ما با بنده هم عقیده هستند و از این جهت که صرفا جانباز هستند اولویتی برای خویش قائل نیستند و براساس نگاه ایثارگرانه، درمان سایر مبتلایان را بر خود ترجیح می دهند. در اینکه ایثارگرانه هم دردان خود را بر خویش ترجیح دهیم شکی نیست اما این بدان معنا نیست که در اولویت نیز آنان را هم پایه ایثارگران بدانیم. اتفاقا بر اساس همان نگاه ایثارگرانه و صرفا به خاطر تکریم مقام والای ایثار معتقدم که جانبازان در این مقوله اگر وجود خارجی هم نداشته باشد اولویت دارند حال آنکه چنین نیست. انشاءالله روزی خواهد آمد که دیر یا زود همه بیماران ضایعه نخاعی درمان   شده اند اما آنچه برجا می ماند اعتقاد و عمل به این گونه ارزش هاست و این فرصت ها بهترین زمان برای تکریم ایثار و عاملان آن است.

 

بر خلاف شما اعتقاد دارم اولویت بندی درمان جانبازان نه تنها تضاد عمیقی با روح ایثارگری ندارد بلکه از نادر موضوعاتی است که حتی شعار آن نیز به صلاح فرهنگ ایثار است گرچه کمتر جانبازی وجود دارد که بخواهد از چنین اولویتی بهره مند شود.

 

حلاوت این دستاورد کاربردی برای یک بیمار ضایعه نخاعی چنان زیاد است که اولویت بندی جانبازان در درمان بر فرض وقوع هم ذره ای از این شیرینی نخواهد کاست خصوصا زمانیکه بدانیم طبق آمار تعداد جانبازان قطع نخاع کشور به دو هزار نفر هم نمی رسد در حالی که تعداد معلولان قطع نخاع رقمی بین هفتاد تا نود هزار نفر ذکر شده است. یعنی جانبازان قطع نخاع حداقل یک سی و پنجم  معلولان قطع نخاع هستند.آیا خیلی تفاوت هست که شما نفر سی و پنجم باشید که عمل می شوید یا نفرسی و ششم باشید؟

آیا یک جانباز خیلی جای سی و پنج معلول را تنگ می کند؟ یا اشکال در فرض شماست ؟

 

در این که تحمل معلولیت یا صندلی چرخدار برای یک معلول سخت تر از یک جانباز است شکی نیست و اینکه معیارهای علمی و فنی ملاک اولویت بندی قرار گیرد تردیدی نیست اما فکر نمی کنید به عنوان یک مجری فرهنگی و یک جانباز و یک فرد رسانه ای وظیفه دارید اولویت های فرهنگی و ارزشی را بهتر رصد کنید و دقیقتر تببین نمایید ؟

 

پس می بینید که بحث اولویت بندی نوبت درمان جانبازان از اساس فاقد موضوعیت است و مصاحبه جنابعالی بیشتر یک عمل شتابزده و مصداق یک دفاع بد از حریم ایثار است.

 

امیدوارم بدون آنکه رنجشی در دل احدی خصوصا عزیزان معلول ایجاد کرده باشم صرفا به خاطر جلوگیری از انحراف اذهان و انجام وظیفه توانسته باشم دلایلی بر رد فرضیه ناعادلانه بودن اولویت بندی درمان جانبازان اقامه کرده باشم. موضوعی که ورود به آن سخت و پرداخت آن ملال آور و خروج ازآن گس است و بیشتر شبیه هیاهوی بسیار برای هیچ است. باز امیدوارم که در نقد مصاحبه جنابعالی به خطا نرفته باشم و انصاف را رعایت کرده باشم.

درآخر ضمن تبریک دوباره به دانشمندان ایرانی و درخواست پوزش از کلیه معلولان و طلب سلامتی برای کلیه بیماران ضایعات نخاعی سخن را با این جمله به پایان می برم که اولویت جانبازان در نوبت درمان ضایعات نخاعی نه تنها عین عدالت که تکریم مقام والای ایثار است.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد