روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

جشن پیروزی انقلاب

سالگرد پیروزی انقلاب

 

۲۲ بهمن مبارکباد

 

۲۲ بهمن یادآور خیزش ملتی بزرگ برای

                                           کسب استقلال و آزادی

                                                                و برپایی جمهوری اسلامی

ما جانبازان همگام با ملت سرافراز ایران در راهپیمایی جشن انقلاب شرکت می کنیم

و فریاد بر می آوریم

در سالگرد بهار آزادی

جای امام و شهدا خالی

 

نظرات 3 + ارسال نظر
حسن زاده دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:57 ق.ظ http://www.yek_aseman.persianblog.ir

با سلام
خوشحال می شم به وبلگ من هم سری بزنید
موفق باشید

آخرین دوران رنج دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.diareranj.blogfa.com

آی جنون باز بدادم برس!

واجب زنجیر شدم آی جنون زود بیا دیر شدم آی جنون





]اگرایستادگی نمیکردیم چه میشد ؟

حمید ( بی رحم و سنگدل ) پسر پانزده ساله اش را تا سر حد مرگ زیر مشت و لگد، مچاله می کرد. با هر نعره حمید، رضوان گریه می شد. نه با قطره های اشک، با تکه تکه از استخوانهای خود. رضوان قطره قطره و بی صدا فرو می ریخت. سر بلند و مغرور گریه می کرد. گریه اش گریه نبود. مرور 15 سال زندگی با رزمنده موج گرفته ای بود که زیر چرخ دنده های خورد کننده فراموشی، له می شد. پرسیدم: چرا طلاقش نمی دی؟ چرا ترکش نمی کنی؟ گفتم: مگه نمی گی هفت سال تمام است که مادرت را بخاطر حمید ندیده ای؟ گفتم:

[ بدون نام ] دوشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:57 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد