روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

مجلس هشتم لایحه جامع خدمات‌رسانی به ایثارگران را تصویب کند

مجمع جانبازان و ایثارگران در نامه به لاریجانی:

به گزارش خبرگزاری فارس، در نامه مجمع جانبازان و ایثارگران انقلاب اسلامی خطاب به علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی آمده است: پیرو نامه‌های تقدیم شده به ریاست مجلس هفتم مبنی بر تاخیر چند ساله در تصویب لایحه جامع خدمات‌رسانی به ایثارگران و اعلام نگرانی این جامعه در مورد کاهش خدمات به این عزیزان، از نمایندگان که اکثراً از ایثارگران نیز می‌باشند و در جبهه حضور داشته‌اند، توقع می‌رود، حقوق مسلمی که در قوانین گذشته به آنان تعلق می‌گرفته، کاهش ندهند و پیش از این نگذارند این لایحه که می‌تواند کمک مطلوبی به ایثارگران داشته باشد دست خوش تاخیر در زمان شود.
در ادامه این نامه از لاریجانی درخواست ‌شده است، از کارشناسان جامعه هدف بویژه مجمع جانبازان و ایثارگران انقلاب اسلامی، جهت بهره‌مندی از نظرات کارشناسی آنان در تامین منافع مادی و معنوی ایثارگران در کمیسیون‌های مربوطه دعوت شود تا تصویب برخی از قوانین موجبات تضییع حقوق جانبازان و ایثارگران و تهدید امنیت معیشتی و تضعیف در احقاق حق آنان فراهم نشود

مظهر احساس خدا فاطمه

بمناسبت سالروز شهادت فاطمه الزاهراء قطعه شعری برگرفته از کتاب «در ردیف باران» سروده برادر جانباز بهروز ساقی

 

آتشی بر علقمه

 

 

ای همه حرف مرا خاتمه

مظهر احساس خدا فاطمه

آن که تو گل همدم او می‌شوی

نیستش از دوزخ و غم واهمه

چشمه به سوی تو روان می‌شود

رود کند نام تو را زمزمه

درد تو داغی شده بر میخ و در

داغ تو آتش زده بر علقمه

روز جزا کن تو شفاعت مرا

فاطمه ای فاطمه ای فاطمه

 

غم هجر

 

در غم هجر رخ ماه تو در سوز و گدازیم

                                     تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم

 

 

 

نی قصه آن شمع چگل بتوان گفت                  نی حال دل سوختهء دل بتوان گفت
 
هنگامی که او آمد نوجوان بودیم یا جوان
از همان نسلی که در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ گفته بود یاران من در گهواره اند
او را هیچگاه ندیده بودیم
ولی وقتی که آمد بر قلب ما فرود آمد و بر دل ما نشست
عاشقش شدیم
و مشتاق یک لحظه نگاه او
پیر بود ولی دل ز ما ربوده بود
 
هنگامی که خصم دون عزم نابودی ما کرد
بفرمان او همه بسیج شدیم
لباس خاکی بسیجی را بر همه زیورهای دنیوی ترجیج دادیم
محکم و استوار در برابر دونان و ددان صف به صف
چون پاره های آهن گداخته
 فریاد بر آوردیم
 
« خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست».
 
بر سر این عهد و پیمان با آن پیر؛ گروهی جانباختبم و گروهی جانباز شدیم
از پا فتادیم و با درد و زخم دوباره برخاستیم
 
به پیشگاهش عذر نقصیر آوردیم :
 
گر چه دست و دل و چشمم همه آواره شده است
باز شرمنده ام از این سر باقی مانده
 
اما هنگامی که او رفت
گویی که جان از بدن مجروحمان بیرون شد
 
هنگامی که در معرکه آتش و خون یاران شهیدمان پر پر می شدند
خویش را تسلا می دادیم که امام شهیدان هست
اما پس از او
دیگر چه جای ماندن
:
:
:
هر چند اکنون میان ما و او سالها فراق افتاده است
ولی یاد او نام او بر قلب خسته مان حک شده است
 
گر چه صد منزل فراق افتد مبان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین منزل است
 
اما پس از او
 
بوی خوش او را از سید علی استشمام کردیم
و نگاه مهربان او را در دیدگان زلال سید علی باز یافتیم
و این بار
در دیده نهان کردن و رخ بر گرفتن شمس وجودمان
ولایت سید علی تسلای خاطرمان شد
 
عهد و پیمانی که بر با پیر فرزانه بسته بودیم
با نائبش تجدید کردیم
 
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادران کویش را چو جان خویشتن دارم
 
و بر این پیمان تا آنگاه که هستیم؛ هستیم
 

لاله زار سبز

شعری از شاعر گرانقدر جانباز بهروز ساقی بمناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر

لاله زار سبز

 

ای سرزمینت لاله زار سبز خرمشهر

خونین دیار داغدار سبز خرمشهر

با لاله های سرخ گلزار تو می زیبد

بر قد و بالایت بهار سبز خرمشهر

در هر قدم خاک گهربار تو افتاده است

صدها دلاور پاسدار سبز خرمشهر

یاران سرود فتح را مستانه می خواندند

با تیربار بی قرار سبز خرمشهر

آزادی ات را هدیه آوردند جانبازان

رزمندگان این دیار سبز خرمشهر

می روید از گلدسته های مسجد جامع

چون گل اذان بر شاخسار سبز خرمشهر

آری نشان افتخار تو شهیدانند

این نخل های سر به دار سبز خرمشهر

شادابی ات را پاس می دارند مردانت

با رهبری والاتبار سبز خرمشهر

اینک که خورشید ظفر تابیده بر بامت

جاوید بادت روزگار سبز خرمشهر

بهروز ساقی

 

آزادی خرمشهر و یاد نسترنها و شقایق‌ها

و چون تقویم جلالی به آخرین ماه اولین فصل سال می رسد طلوع سومین خورشیدش به یاد می آوریم این نوای دلنشین را که

         شنوندگان عزیز توجه فرمایید         شنوندگان عزیز توجه فرمایید        

                               خرمشهر شهر خون آزاد شد

 

 

آری خرمشهر آزاد شد اما کجا بودند محمد و دوستانش تا جشن بگیرند پیروزی را در پی خرمشهر شدن خونین شهر جهان آرا ویارانش درقالب سی مرغ عاشق به سوی  قاف عاشقی پر گشود تا با خدایشان بگویند آزادی را تنها از تو می طلبیم ای خداوند شهیدان نصر و پیروزی را نصیب ما گردان و اینگونه بود که خرمشهرآزاد شد

 

هر سال به گاه سالروز فتح و پیروزی پرچینی می سازیم از برای نسترن های باغ شهادت که به آن روزگار جوانه زدند ولی امروز به فراموشی سپرده شده اند نسترن های این باغ عزیزانی هستند که هر یک به نیکویی قسمتی از کالبدشان را در هیات یک ستاره به خدا سپرده اند تا که روز حساب گواهی باشد برای حساب گرفتن ایشان در مینوی خداوندی امروز چه زیباست که با یاد آن شهیدان واین جانبازان غزل ها بسراییم و باستیم و به گلهای پرپرعشق که به عشق پاک ترین سرور عشق رونق دشت شقایق‌های احمر گشتند و تن به باران شهادت شستند سلام و درود می فرستیم و به رخساره رایت مقدس ایران گلبوسه نثار می کنیم

 و فریاد بر می آوریم

 سبزیم و شکوه سرو در قامتمان 

                            سپیدیم و کفن رهایی بر تنمان

                                                      سرخیم و حضور لاله ها آیتمان