روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

بی‌مهری مسئولان نسبت به جانبازان

گزارش سایت تابناک از وضعیت جانبازان در آسایشگاهها


سرویس اجتماعی «تابناک» ـ همیشه از خودم می‌پرسیدم چرا دیگر سخنی از مشکلات جانبازان نیست، آیا مشکلاتشان حل شده است، آیا به راحتی قادر به رفع و رجوع امور روزمره خود و خانواده خود هستند؟ و...
برای پاسخ به این پرسش و خبر از حال آنان تصمیم گرفتم سری به آسایشگاه جانبازان بزنم و از نزدیک پای صحبتشان بنشینم، اما دریغ از اجازه ورود به این اماکن.
حتی با هر بار ورود به بیمارستان با این سوال روبه رو می‌شدم: «علت دیدار شما از آنها چیست؟ باید با بنیاد شهید هماهنگ کنید.» که هر بار در دل از خودم می‌پرسیدم مگر آنها که برای دفاع از وطن و کوتاه کردن دست طمع دشمنان از سرزمینمان شجاعانه و بی‌درنگ به میدان جنگ رفته و سینه سپر کردند از کسی اجازه گرفتند و با کسی هماهنگ کردند!

آنان در آن روز با هدف دفاع رفتند اما بسیاری بر نگشتند و بسیاری هم با تنی دردمند و مجروح برگشتند و حالا نه درصد می‌خواهند و نه امکانات ویژه، بلکه فقط توجه می‌خواهند و پرستاری ودرمان، که تحمل درد آسان‌تر شده و خانواده هاشان کمتر در رنج و سختی باشند


به هر حال وارد بیمارستان شدم و صدای گام‌هایم در میان ناله و سرفه‌های جانبازان بستری گم شد و از گلایه‌های بیشمارشان، از عدم امکانات دارویی و از فراموشیهای بنیاد شهید در نظارت بر آنان قدم‌هایم کندتر شد.

می‌گویند مسئولان اجازه نمی‌دهند مشکلات خود را بیان کنیم، انگار ما مانعی بر سر راهشان هستیم، ما را درگوشه‌هایی دور از چشم مردم نگاه داشته‌اند تا بمیریم و رفته رفته نظارت و حمایت از ما در حال کمرنگ شدن است.

جانباز 35درصدی را دیدم که از روز اول جنگ به عنوان یک کارگر بسیجی داوطلبانه و بدون هیچ چشم‌داشتی به جبهه‌های جنگ رفته، با پرده گوش مصنوعی، خونریزی معده، رگ عصبی عمل شده، ترکشی در نخاع، ترکشی درناحیه لگن که در صورت عمل احتمال قطع نخاع وجود دارد و ناراحتی شدید ریوی که عوارض آن روز به روز شدیدتر می‌شود، برگشته اما پزشک معالج حاضر به تایید شیمیایی بودن او نمی‌شود و این در حالی است که او درمان شیمیایی می‌شود و داروهای آن هم تجویز می‌شود!

همسر درد کشیده او می‌گوید: «ما هیچ توقعی برای افزایش درصد نداریم، اما تنها نیازهای درمانی ما را برآورده کنند. بسیاری از هزینه‌های درمانی او مثل داروهای خارجی، اسپری تنفسی و هزینه‌های آمبولانس را خودمان پرداخت می‌کنبم و این در حالی است که وضع مالی خوبی نداریم و مدتهاست که درخواست وام داده، اما هیچ پاسخی نگرفته‌ایم.
او می‌گوید: 20 روز است همسرم بستری است، اما تا به حال حتی یک نماینده از بنیاد شهید برای بازدید مراجعه نکرده است. ماه‌هاست که می‌آییم و می‌رویم؛ ما فراموش شده‌ایم.
او همچنین می‌گوید: بنیاد، وضعیت شیمیایی همسرم را نمی‌پذیرد و با توجه به بازگشت عوارض متعدد آن در سالهای اخیر همچون اختلال ذهنی، زیر بار شیمیایی شدن او نمی‌رود.

جانباز دیگری می‌گوید: روز اول ازدواجم داوطلبانه به جبهه رفتم و اسیر شدم در این مدت به دلیل عدم بهداشت، آب اشامیدنی سالم و پزشک، دچار بیماری هپاتیت و عوارض متعددی شدم. کبدم در حال تخریب است، معده، چشم، قلب و گوشم صدمه دیده است. اما حالا بنیاد می‌گوید ثابت کنید بیماری را از آنجا گرفته‌اید و من هم می‌گویم شما عکس آن را ثابت کنید.

او می‌افزاید: برخی داروهایم که هم هزینه بالایی دارد و هم تهیه آن مشکل است، از استفاده آنها صرف نظر کرده و با دردهایم می‌سازم.
وی از وضع بد رسیدگی در بیمارستان به شدت گلایه‌مند است؛ از اینکه روزهاست در گوشه تخت بیمارستان بستری است، بدون اینکه یک ناظر از سوی بنیاد و یک پزشکی که از او دیدن کند.

وی معتقد است: من برای درمان آمده‌ام، نه خوردن غذا و خوابیدن و پزشکم سه روز بعد از بستری شدنم آن هم ساعت 8 شب و فقط برای 5 دقیقه برای ویزیت آمد و دریغ از یک مشاوره پزشکی.

او در ادامه گلایه‌هایش را این چنین بیان می‌کند: زمانی کشمکش‌های زیادی میان مسئولان بود که: سنوات اسارت مهم است یا صدمات اسارت و دست آخر هم صدمات اسارت را مهمتر دانستند و اگر چه ارتش که من در آن خدمت می‌کردم، وضعیت من را گزارش کرد، اما بنیاد آن را نپذیرفت.
و اینکه سابقاً مسئولیت‌ها و امور بنیاد شهید به صورت هیأتی انجام می‌شد ولی از زمانی که تبدیل به یک سازمان شد و اساس کار مدونی برای آن تعریف شد، همه چیز دگرگون شد. برخی مسئولان که با نشستن بر مصدر ریاست و گرفتن مسئولیت رسیدگی به امور جانبازان را در دستور کار داشتند فراموش کردند که چرا و به خاطر چه آمدند و لذا شاهد آن هستیم که روز به روز فعالیتها و رسیدگی به امور جانبازان کم رنگتر می‌شود.

او همچنین از بیمه تکمیلی درمانیش می‌گوید که به اعتقاد وی فقط از 10 درصد خدمات آن استفاده می‌کند، ضمن آنکه بسیاری از جانبازان از ترس این‌که درصدشان کاهش نیابد تقاضای تجدید کمیسیون نمی‌کنند با وجود اینکه اثرات شمیایی در سالهای اخیر با تشدید عوارض جراحت، نمود بیشتری پیدا کرده است.

همراه یکی دیگر از جانبازان در راهروی بیمارستان با تأثر و گریه می‌گفت با وجود اینکه همسرم در سرش هم پلاتین و هم ترکش دارد، پس از 3 روز بستری شدن، جوابش کردند، که او تعادل ذهنی ندارد، نمی‌دانم به کجا ببرمش، می‌گویند کاری از دست ما بر نمی‌آید وحتی تقاضایم را برای گرفتن آمبولانس نیز رد کردند.

از بیمارستان که خارج شدم جلوی در بیمارستان مردی ماسک بر دهان با قدم‌هایی کند که فرزندش او را همراهی می‌کرد از در خارج شد، می‌پرسم شما جانبازید؟ می‌گوید: «8 سال به عنوان فرمانده گروهان در جبهه جنگیدم...» سعی دارد این جمله را با افتخار و محکم ادا کتد اما سرفه و تنگی نفس امانش نمی‌دهد.

از خطه شمال آمده، با دلی پر از اینکه تا به حال هیچ کدام از مسئولان بنیاد به سراغش نیامده‌اند و به ناچار با تشدید عوارض بیماری و وضعیت بد ریه‌اش در اثر شیمیایی شدن، مجبور شده به تهران مراجعه کند و اما نکته آنکه حتی تقاضای آمبولانسش نیز ظاهراً به دلیل در اختیار نداشتن، تا یک هفته رد شده است.

فرزند وی می‌گوید: در شهرستان طی این سالها از سوی بنیاد هیچ نماینده‌ای از وضعیت پدرم بازرسی نکرده است و تاکنون نیز به دلیل تجویز غلط و استفاده از اسپری آسم معمولی، وضع جسمانیش رو به وخامت است و هم‌اکنون نیز هزینه اسپری‌هایی که استفاده می‌کند، 65 تا 70 هزار تومان است که خودمان پرداخت می‌کنیم.

وی ادامه می‌دهد: برای او 2 هفته دیگر تاریخ ویزیت تعیین کرده‌اند و مجبوریم پدرم را بدون آمبولانس بازگردانیم آن هم با توجه به اضطراری بودن وضعیت جسمانی‌اش. مسئولان بنیاد می‌گویند خودتان ببرید ما هزینه کرایه ماشین را پرداخت می‌کنیم، این در حالی است که نه تنها جانباز، که هر بیمار دیگری هم حالش وخیم باشد حداقل نیاز اولیه پزشکی همچون آمبولانس و دارو از الزامات انتقال یک بیمار بد حال است.

به نظر می‌رسد هزاران جانبازی که به دست آسایشگاه‌ها و بیمارستان‌ها سپرده شده‌اند، برای درمان و بهبودی نه تنها هیچ دلجویی از سوی متولی رسیدگی به امورشان نشده است، بلکه با ضعیف شدن تجهیزات و امکانات پزشکی، در سایه غفلت مسئولان به دست فراموشی سپرده شدند.

گفتنی است، نام این عزیزان و نیز آسایشگاه‌ها و بیمارستانهای نامبرده در اختیار «تابناک » است. به امید اینکه مسئولان ترتیب اثری دهند.


نظرات 1 + ارسال نظر
قاصدک جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:36 ق.ظ http://m-shaker.blogsky.com/

سلام.درمورد این پست جدیدت نظری دارم که بعدیامینوسم ویاحضوری میگم!!
استاد!! به ماسرنمیزنی؟!!
الغرض..دعوتت میکنم به غزل قاصدک با:غروب های دلواپسی...
منتظر نوازشتم..موفق باشی..
یـــاعـــلــــی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد