روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

پشت پرده فاش نیوز

چند روز پیش وقتی که سایت های خبری را مرور می کردم چشم خورد به خبری با عنوان


" چه کسانی پشت صحنه تخریب مهندس مشایی هستند؟" در کنار این تیتر در لوگویی نام فاش نیوز آمده بود. تعجب کردم آیا این در مورد سایت فرهنگ ایثار و شهادت فاش نیوز خودمان است.


تعجببم بیشتر شد هنگامی که متن خبر را خواندم که صبحت از رانت خواری سایت و بودجه کلان سایت و در نهایت وعده افشاگری در باره عقبه فکری دست اندارکاران سایت کرده بود.


در افکار خود به گذشته برگشتم و دغدغه های دور و نزدیکم


از همان ابتدای مجروحیت همیشه دغدغه فکریم این بود که چرا ما ایثارگران و بخصوص جانبازان  تربیونی برای انعکاس خواسته ها و نظرات خود نداریم و نمی توانیم آنچه خود فکر می کنیم و آنچه خود می خواهیم بیان کنیم و به گوش دیگران برسانیم.


با رواج اینترنت در ایران و راه افتادن موضوع وبلاگ و وبلاگ نویسی تلاش کردم در این وادی قدم گذارم و با شناخت این ابزار و تسلط به آن، آن را در خدمت جانبازان و ایثارگران درآورم.


بحمدالله از پس از چند تجربه ناتمام، این وبلاگ را با نام روزنوشت های جانبازی در سال 84 درست کردم و بحمدالله بمدت 4 سال است که حیاتش استمرار دارد.


اما هنوز وجود یک سایت خبری که با داشتن یک هویت مستقل و ساختار مشخص و معلوم و مستقل بعنوان یک خبرگزاری ایثارگران و جانبازان فعالیت کند بشدت احساس می شد.


برحسب احساس این ضرورت و نیاز بود که سایت فاش نیوز به همت برادر ارجمند ما دکتر رحمانی و کمک برادر عزیز شاعر و نویسنده توانا آقای بهروز ساقی که هر دو از جانبازان 70% قطع نخاعی می باشند راه اندازی شد.


مدتی پیش به دیدار این دوستان در محل استقرار سایت فاش نیوز رفتم. در یک طبقه از ساختمان استیجاری به دو میز و دو کامپیوتر و چند صندلی  و دو نفر جانباز ویلچیری که از صبح تا دیر وقت تمام کارهای سایت را از کسب خبر تا تنظیم و ارسال و.... خود به تنهایی انجام می دهند.

و تمام هزینه های جاری نیز از محل جیب مبارک تامین می کنند.


با داشتن این ذهنیت و اطلاع از وضعیت سایت فاش نیوز بود که با خواندن خبر سایت حقیقت نیوز به یک باره جا خوردم.


آیا دوست عزیز ما آقای رحمانی و ساقی رانت خوارند؟ و کو آن بودجه قابل توجه که این دو جانباز به چنین زحمت و مشقت در بر پا نگه داشتن این سایت نیفتند.


با وجود برخی از انتقاداتی که به برخی از اخبار و خط مشی های سایت فاش نیوز بعنوان یک جانباز و بعنوان کسی که چندین سال است کار رسانه ای می کند دارم ولی حمله برخی از اغیار را به سایتی که توانسته در این مدت کوتاه انعکاس دهنده خوبی از نظرات و خواسته های ایثارگران و جانبازان باشد را روا نمی دانم


برادران  جانباز ساقی و رحمانی! در جهت این رسالتی که بر دوش گرفته اید و می خواهید بعنوان یک سایت خبری افکار ، نیازها و خواسته های جانبازان و ایثارگران را به گوش جامعه و مسئولین برسانید برای شما آرزوی موفقیت می کنم

مطمئن باشید که جامعه ایثارگری پشتیبان شما و اجر شما در نزد خدا محفوظ خواهد بود.

همچنان که امیدوارم با توجه با انتقادات و تذکرات مشفقانه جانبازان و ایثارگران روز بروز در پربار شدن سایت کوشاتر باشید.



نظرات 13 + ارسال نظر
داود دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:05 ب.ظ http://yaran1388.blogsky.com

سلام
بعنوان یک جانباز ۷۰٪ از آقایان دکتر رحمانی و ساقی صمیمانه تشکر میکنم و از کسانی که اینچنین انگ هایی را بی جهت به این عزیزان میزنند میخواهم جانب انصاف را رعایت کنند و توجه داشته باشند که:
وای اگر از پس امروز بود فردایی...

یک ارادتمندساقی و رحمانی سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:52 ب.ظ

ای ی ی ی ی ی ی ول علی

فاضل ۷۰ درصدد قطع نخاع چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:45 ب.ظ

نعم الله واحد ممنون
دست و پای این عزیزان درد نکنه
درود و سلام جانبازان بر اخلاص و پاکی اتان
الله یارتان

عباس بقایی شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ب.ظ

باسلام:
از تلاش و اینکه زحمت رساندن صدای ایثارگران را به دوش گرفته اید به سهم خود از
شما عزیزان کمال تشکر را دارم
دست خداوند یاررو نگهدارتان

ظفرضامن ۷۰درصد دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 ب.ظ

چه کنیم دشمن از اعتراز جانبازان سو استفاده نکند؟قال الحسین (ع):انا لحیاهّ عقیدهّ و الجهاد به عنوان هدف در زندگی افراد باشد در ادامه ی زندگی و مواجه با مشکلات به قول حافظ گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

فرهاد بارانیان کثیر پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ

بنام خدا
بسیار سایت مفید و جهت رساندن اطلاعات به جانبازان و ایثارگران لازم می باشد و امید است مستدام باشد و ناگزیر بدگویان جانبازان زجرکشیده و دردمند و برهیزگار از خر شیطان بیاده می شوند و خداوند فرمان داده است که از شیطان نترسید و قوی باشید چون اجالتا داروی درد و مرض جانبازان نایاب است که بخرند و بخورند چه رسد به رانت خوردن >

یک خبرنگار یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ب.ظ

موافقم ! من خبرنگار دفاع مقدس هستم و 18 سال است در این حوزه کار می کنم و از وجود سایتی مانند فاش نیوز خوشحالم و این چرندیاتی را که می گویند بیشتر از ناحیه کسانی است که می خواهند این باتلاق دست نخورده باقی بماند یکی از صفات خوب آقای دکتر احمدی نژاد این است که تمام این باتلاق های سی ساله را به هم زد تا انقلاب اسلامی باقی بماند و هرکس که خائن است معلوم شود یکی از این باتلاقها هم بنیاد شهید بوده که خدا هدایت کند آقای کروبی را ... !با عوض شدن مدیران در بنیاد شهید هیچ اتفاقی نخواهد افتاد مگر این که کل این سیستم از اول طور دیگری شروع به کار کند امروز کارمندان و مدیران جزء بنباد میران کل را می چرخانند و همانها هستند که طبق عادتی که طی سالیان سال داشتند در مقابل هر حقیقتی می ایستند و خود را قیم ایثارگران می دانند .
امید داریم و دعا می کنیم این بوروکراسی ناهنجار به زودی در بنیاد شهید نابود شود تا
هنوز که باقی ایثارگران زنده اند لااقل با دلخوشی از دنیا بروند
یا علی

امیر معروف به امیر بی دست و پا و چشم یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ب.ظ

به عنوان یک جانباز 70 درصد از سایت فاش نیوز تشکر می کنم ولی نمی توان این نگرانیم را پنهان کنم که این سایت هم سیاسی است و به شدت از دولت حمایت می کند و دولت های گذشته را می کوبد. دوستان عزیز نگاهی به ایثارگران نشان می دهد که این عزیزان هم دارای نظرات سیاسی مختلفی هستند و تعداد قابل ملاحظه ایی از اینها از جمله خود من از نظرات آقاین کروبی و موسوی و خاتمی حمایت می کنم و طرفدار چند صدایی هستم. بنده فصل الخطاب را قانون اساسی می دانم نه رهبری. چون که ولایت فقیه هم جزئی از همین قانون است.
بنده انتقاد از رهبری را در هر سطح لازم می دانم و او را فردی زمینی می دانم و به هیچ وجه او را اسمانی نمی بینم.

محمد مهدی چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ http://sobhe14.blogfa.com/

سلام
خوبه
روز به روز دایره تنگتر می شود!!
دوست عزیز نکنه ادعاهای قبلی اقایان در مورد مخالفانشان هم همینطور باشد؟!
لابد دلارهای امریکایی و ارتباطهای بیگانگان و احکام و دستگیری ها و بزن و ببندها و قتل و فتنه و تجاوز و خدمت و سازندگی و .............. همه همینطور است.
البته برای ما مثل روز روش بود و هست. خدا را شکر که هر روز رسواتر می شوند.
تا آینده باز هم منتظر می مانیم.

دمیرچی اوغلو یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ

سلام این کلمات وجملات راازعلم نوین اینترنت!!!البته برای بنده حقیر؟نمیدانم چطوری شروع کنم یکی ازجانبازان25%اعصاب وروان و...(فراموش شده)هستم.کهسال65مجروح شدم تایکسال پیش ازامکانات بنیاداستفاده نکردم وقتی که سایت فاش نیوزاتفاقی اشناشدم ومطالبش را خواندم کنجکاوشدم که اطلاعاتی بیشترکسب کنم النهایه باقوانین بنیاد اشنا شده توسط(اقای مجتهد)خدااو راسلامت بدارد.وبرای پسرم معافیت سربازی راگرفته 3یا4ماه است که مستمرمرمرمرمرمری میگیرم البته تمام اینها باکم شوقی که دربنده شوق ایجادکردکسی نبودجزء جناب اقای شوقی عزیزکه بانوشتن مطالب بنده اشتیاق به سایت فاش نیوزرافراوان نمودکههمیشه دراموراتش بامجموعه خبری فوق موفق وکامیاب باشدلازم است سوالی دررابطه با قوانین وضع شده (فرقی نمیکندکدام نهاد یاارگان ویا...)ایابرای بنده که الا مواردبالاهیچی نگرفتم (بایددم درامکانات رافراهم کنند)چیزی یا وامی تعلللللللللق میگیرد یاخیر؟!بنده باید چه کسی را برای گرفتن حق وحقوق خود ببینم (حق گرفتنی است یا دادنی)؟؟؟به درود

حرف حساب نیوز سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ

توجانبازنماهستی نه جانباز

محمد ج30% پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:58 ب.ظ

با سلام و ادب و احترام

دوروز است که توسط یکی از دوستان با فاش نیوز آشنا شدم لازم میدانم از تلاش برادران ارجمند آقایان ساقی ورحمانی جهت راه اندازی سایت تقدیر وتشکر خود را اعلام نمایم چرا که میتواند با یاری خداوند وهمت والای شما بزرگواران زبان گویای جانبازان و خانواده معظم شاهد وجامعه ایثارگری باشد چون ما که دسترسی به مسئولین نداریم حداقل از این طریق میتوانیم مشکلات و درددلمان را بگوش مسئولین برسانیم خداکند که مورد رسیدگی قرار گیرد

جانباز 50 درصد جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ق.ظ

انشاءالله من هم مرخص می شوم!
(قابل توجه مسئولیین محترم وبخصوص متولیان امور جانبازان بخوانند واز خدا بترسند )
درست وقتی امیر را دیدم که هن وهن کنان با شتاب به طرفم می آمد، به یاد خاطره ای افتادم که سال ها پیش کسی برایم تعریف کرده بود. او گفته بود: در اتریش وقتی بیمار شدم و به بیمارستانی مراجعه کردم، هنگامی که پزشک در حال درمان من بود نمی دانم چه اتفاقی افتاد که یهو پزشک و پرستارها و حتی کادر اداری بخش همگی دست از کار کشیده و سراسیمه به صف جلو بخش، خبردار ایستادند. اول فکر کردم برق بیمارستان رفته، اما خیال باطلی بود. هیچ کس هیچ چیزی نمی گفت. مسیر نگاه ها به طرف درب ورودی بخش دوخته شده بود. ظاهرا همین اتفاق در دیگر بخش ها رخ داده بود.
وقتی علت را از یکی از پرستارها پرسیدم، او جواب داد: شخص مهمی وارد بیمارستان شده است.
پرسیدم: اما او که هنوز وارد بخش نشده. از کجا معلوم اینجا کار دارد؟
پاسخ داد، ما هم برای همین خبردار ایستاده ایم. تا او نیاید و معلوم نشود که با ما کاری ندارد، هرگز کار خود را ادامه نمی دهیم.
با خود گفتم: عجب کشور بی خودی! چقدر تبعیض! این همه آدم برای یک نفر معطل بمانند تا کار او راه بیفتد؟
از حرکات سرآسیمه و عجولانه کادر پزشکی که این طرف و آن طرف رفته و منتظر مهمان ناخوانده خویش بودند، احساسی به من می گفت: که این شخصیت یا رئیس جمهور است و یا نخست وزیر!
بعد از دقایقی که سخت بر من گذشت، پیرمردی فرتوت را دیدم که عصازنان در حالی که مدالی را بر گردن خود داشت و هر از چند قدمی نگاهی گذرا به پرستاران و پزشک هایی که به احترام او کنار دیوار ایستاده بودند، می انداخت، جلو می آمد.
نه در طی حرکاتش و نه در حالت راه رفتنش، اصلا نشانی از شخصیت های دولتی که هر روز من در تلویزیون اتریش می دیدم، نبود، او فردی کاملا عادی با رفتاری با همان ویژگی بود.
از پرستار پرسیدم: او کیست؟ وزیر است یا مقامی دولتی؟
پاسخم داد: هیچ کدام. او یک جانباز جنگ است!
جانباز... جانباز... فقط همین؟!
از سوال های مکرر خود عذر خواسته و مجددا از او پرسیدم: شما برای همه جانبازان جنگ این کار را می کنید یا فقط برای همین فرد؟
جواب داد:خب مسلم است همه جانبازان جنگ. آنها برای حفظ آرامش کشور ما از دست دشمن، عضوی از پیکر خویش را تقدیم کرده اند. این کمترین کاری است که بیمارستان می تواند برای مردان قهرمان خود بکند.
انگار دنیا را بر سرم خراب کرده بودند، به یاد تمامی جانبازان مظلوم و ساکت کشور خویش افتادم به همین خاطر خسته و افسرده بی آنکه متوجه شوم، از بخش خارج شدم و فراموش کردم برای چه به بیمارستان آمده بودم.»
در همین حین از امیر پرسیدم: اینجا چه کار می کنی. تو که در بیمارستان ساسان بستری بودی، مگر الحمدلله مرخص شده ای؟
امیر که از شدت نفس تنگی نمی توانست، جوابش را روی لب هایش بیاورد، در لابه لای نفس های تند و کشیده اش پاسخ داد: ان شاءالله من هم مرخص می شوم!
گفتم:برای چه به پایگاه آمده ای؟
برگه اش را نشانم داد و گفت: برای امضای این!
با تعجب پرسیدم: این همه راه در این هوای آلوده تهران آمده ای تا برگه وامت امضا شود! کسی دیگر نبود این را بیاورد؟
کلمات بریده بریده اش که از لابه لای خس خس صدادار سینه اش، آدمی را تا مرز کلافگی می برد، پاسخم داد: اولا چقدر مزاحم این و آن شوم! ثانیا گفته اند جانباز خود رأسا باید در پایگاه حضور یابد!
امیر حنجره اش را در کربلای پنج و دو برادر شهیدش را یکی در «بدر» و دیگری در «مرصاد» تقدیم اسلام کرده است.

بنقل از سایت مشاور فرمانده سپاه در امور ایثارگران

راوی: مجید آقاجانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد