جانباز قطع نخاعی رمضان روحی به لقاء الله پیوست
جانباز نخاعی رمضان روحی پس تحمل سالها تحمل درد و رنج جانبازی ندای حق را تبریک گفت و به جمع یاران شهیدش پیوست.
مراسم تشییع جنازه فردا چهارشبه 10 صبح از درب منزل این شهید برگزار می گردد.
آدرس: کرج - فاز 4 مهرشهر خیابان شهید محمود بابایی نبش خیابان 409 پلاک 110
روابط عمومی انجمن حانبازان نخاعی شهادت این برادر جانباز را به محضر امام زمان (عح) ، مقام معظم رهبری، خانواده محترمش و دوستان و جانبازان کرجی تبریک و تسلیت عرض نموده و صبر جمیل و اجر جزیل برای خانواده شهید آرزو کرده است.
حضور گسترده جانبازان در مراسم 22 بهمن به دعوت انجمن جانبازان نخاعی
برای دیدن ادامه عکس های بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
حضور مردم در راهپیمایی بیست بهمن امسال حضوری پرشکوه و گسترده بود. حضوری از سر غیرت و حمیت مردم آگاه و بصیر کشور ما
همگام با مردم ایران، جانبازان نیز با وجود همه مشکلات جسمی حضور فعال در مراسم داشتند.
در تهران، همچون سالهای قبل به دعوت انجمن جانبازان نخاعی تعدادی از جانبازان که بالغ بر 100 نفر می شدند همراه با خانواده شان از جلوی سازمان حج و زیارت حرکت خود را آغاز کرده و نرسیده به زیرگذر یادگار امام تجمع نمودند.
تجمع تعداد زیادی از جانبازان ویلچری، شیمیایی و روشندل با استقبال گرم و صمیمانه مردم مواجه شد.
نحوه رویارویی و استقبال مردم از همه اقشار بخصوص نسل جوان لحظات دیدنی و شیرینی رقم زده بود که تلاش می کنم گوشه ای از آن را روایت کنم . هر چه شنیدن کی بود مانند دیدن
حضور تعداد زیادی جانباز توجه راهپیمایان را بخود جلب می کرد و باعث میشد برخی از آنان به جمع جانبازان بپیودند و به شیوه های مختلف ابراز ارادت کنند:
- تعدادی از افراد بویژه بانوان محترم ضمن احوال پرسی و دعا برای سلامتی جانبازان، با اصرار و ابرام از این عزیزان می خواستند برای آنان دعا کنند تا مشکلاتشان حل شود.
- برخی از افراد به تک تک جانبازان دست می دادند و می گذشتند و تعدادی نیز بر دست و پای جانبازان حاضر بوس ارادت می زدند.
- افرادی نیز با حضور در جمع با سلام و صلوات فرستادن برای جانبازان شعارهای سیاسی بر علیه دشمنان و کسانی که خون شهدا و زحمات جانبازان را هدر می دهند می فرستادند.
- جوانان نیز حضوری ویژه در جمع جانبازان داشتند و با ادبیات جوانانه و امروزین خود ابراز ارادت می کردند. و با جانبازان عکس یادگاری می گرفتند. و برخی نیز تاکید می کردند با ما جوانان قدردان زحمات شما هستیم و به تعبیرخودشان "دوستون داریم . عشق مائید"
- نگاه کنجکاوانه کودکان به جانبازان و تلاش والدین برای توضیح شرایط و علل آن از نکات قابل توجه دیگر این حضور بود.
- برخی خانواده ها فرزندان خردسال خود را در آعوش جانبازان می گذاشتند و عکس یادگاری می گرفتند.
- حضور ورزشکاران و انداختن عکس دسته جمعی با جانبازان گوشه دیگر جلوه های این مراسم بود.
- چند نفر از جوانان نیز ازجانبازان حاضر درخواست می کردند که در صحفه یادداشت آنها مطلبی نوشته و امضاء کنند.
از حواشی قبل از مراسم اینکه :
جایگاهی که در نبش خ شهید قانعی برای نصب بنرهای انجمن جانبازان نخاعی توسط شهرداری بر پا شده بود در شب بیست بهمن توسط شرکت گاز به بهانه اینکه ما باید اینجا جایگاه بزنیم اشغال شد.
با پیگیری های مستمر و تا حدودی دعوا، بالاخره قدری جلوتر جایی برای نصب بنرها و تجمع جانبازان اختصاص دادند
از حواشی بعد از مراسم:
چشمانمان به رسانه ملی دوختیم ببینیم چه قدر از حضور جانبازان را انعکاس می دهد.
اما........ هزاران دریغ و افسوس همچون سالهای قبل
حاشیه بر حاشیه : رسانه ملی است آقا !!! نه رسانه جانباز که توقع داری نشانت بدن.
چه جانبازای پرتوقعی !!!
بعضی زندگی ها زندگی استثنائیست.
با ویژگی هایی که در زندگی مردم عادی یافت نمی شود. زندگی از نوع دیگر، زندگی خاص و ویژه اما در در اوج محبت و دلدادگی و عشق.
زندگی مردان و زنانی که با وجود همه سختی ها و مشکلات با پشتکاری ستودنی زندگی شیرینی برای خود ساخته اند.
نمونه اینگونه زندگی ، زندگی دو کبوتر عاشق ویلچر نشین است.
دوستی دارم که معلول ویلچر نشین است و همسری دارد که او نیز جانباز ویلچر نشین .
زن و شوهری که هر دو بر روی چرخ ویلچر زندگی مشترک و خوب و شیرینی دارند.
جمع عاشقانه آنان را شمع وجود فرزندی روشن کرده است.
با زحمت این دو زوج الحمدالله فرزندشان نهالی برومند گشته و در دانشگاه تحصیل می کند.
در سالیانی که این دو در کنار هم و با زندگی خوب و پرمحبت و شیرینی ساخته اند بارها مشکلات جسمی و مادی برای آنها پبش آمده که صبر و درایت و روحیه باز و شاد این مشکلات را پشت سرنهادند و خم به ابرو نیاورند.
اما در میان مسائلی در اجتماع برای آنان پیش آمده که قلب آنها را شکسته و روح بلندشان را دچار افسوس و افسرده ساخته و آن چیزی نیست بجز برخورد نامردمانی که هیچشان بویی از مروت نیست.
آخرین نمونه چند روز پیش بوقوع پیوست:
این دو زوج ویلچری به بانک پاسارگارد شعبه شهرک امید مراجعه می کنند . این شعبه (طبق معمول اکثر شعب) قابل تردد و ورود برای آنان نبود
از رئیس بانک می خواهند با توجه به شرایط، یکی از کارمندها را بفرستد تا کار بانکی آنها را انجام دهد.
از رئیس بانک می شنوند که به ما ربطی ندارد اگر بیائید داخل کارتان را انجام می دهیم . بخشنامه ای نداریم که کارمند بفرستیم جلو در کار شما را انجام دهد.
دو کبوتر عاشق داستان ما در حالیکه با قبلی شکسته از کنار شعبه حرکت می کنند می بینند رئیس بسیار محترم در پشت شیشه ایستاده و با لبخندی ملیح آنان را بدرقه می کند.
دوست ما پیش خود زمزمه می کرد:
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بىدرد ندانی که چه دردی است؟
دست ما کوتاه و تیر اهانت بر قلب ما.
نظام سلطه در تدارک فتنهی بزرگتر