بگزارش سایت انجمن جانبازان نخاعی دیروز تعدادی از اعضای گروه پیگیری امور جانبازان نخاعی با مهندس زریبافان رئیس بنیاد شهید و امور جانبازان دیدار و گفتگو کردند.
در این جلسه حسین اسرافیلی دبیر گروه پیگیری ضمن بیان سوابق فعالیتهای این گروه ، با طرح برخی از درخواستها و مشکلات جانبازان خواست حل آنها توسط آقای زریبافان شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، مهدی معصومی ظهر امروز در گفتگو با خبرنگاران در مشهد اظهار داشت: متاسفانه به جایگاه و منزلت اجتماعی جانبازان به طور کامل در جامعه عنایت نمیشود و اگر جایگاه معنوی و منزلت آنان در جامعه ارتقا یابد و به آن توجه شود، شان و منزلت مادی این قشر هم رعایت میشود.
وی ادامه داد: به دلیل این مشکل و فقدان عنایت به جایگاه و منزلت جانبازان این قشر در بخشهای مختلف با مشکلاتی روبهرو میشوند
عید غدیر عید ولایت و امامت بر پیروان ولایت مبارک
با تشکر از قاصدک
شعری از شاعر گرانقدر علیرضا قزوه
مست تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد
کاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد
راه بیت الله اگر از هند و ایران بگذرد
مهربانا یک دو جامی بیشتر از خود برآ
مست تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد
"خون نمی خوابد" چنین گفتند رندان پیش از این
کیست می خواهد که از خون شهیدان بگذرد؟
نغمه اش در عین کثرت، جوش وحدت می زند
هر که از مجموع آن زلف پریشان بگذرد
پردة عشّاق حاشا بی ترنّم گل کند
شام دلتنگان مبادا در غم نان بگذرد
وای روز ما که در اندوه و حرمان سر شود
حیف عمر ما که در دعوا و بهتان بگذرد
خون سهراب و سیاوش سنگفرش کوچه هاست
رستمی باید که از این آخرین خوان بگذرد
کاشکی این روزها بر ما نمی آمد فرود
حسرت این روزها بر ما فراوان بگذرد
کافر از کافر گذشت و گبر یار گبر شد
کاش می شد تا مسلمان از مسلمان بگذرد
حال و روز عاشقان امروز بارانی تر است
نازنینا اندکی بنشین که باران بگذرد
از شراب مشرق توحید خواهد مست شد
گر نسیم هند از خاک خراسان بگذرد
- طرح تامین مسکن معلولین
- پرداخت کمک هزینه تحصیلات معلولان
- واردات 4 هزار و 700 خودرو برای معلولین
- سهمیه سوخت خوردروهای معلولان
خبرگزاری حیات:
روز جهانی معلولین را گرامی داشته و این روز را به همه معلولین و خانواده محترمشان تبریک عرض می کنیم
دلیل انتخاب روز سوم دسامبر به عنوان روز جهانی معلولین
از بسیجیها بسیجی تر شدند
فصل های پیش از اینم ابر داشت
بر کویرم بارشی بی صبر داشت
پیش از اینها آسمان گلپوش بود
پیش از اینها یار در آغوش بود
اینک اما عدهای آتش شدند
بعد کوچ کوه ها آرش شدند
از بلند از حلق آویزها
قلبهای مانده در دهلیزها
بذرهایی ناشناس و گول و گند
از میان خاک و خون قد میکشند
بعضی از آنها که خون نوشیدهاند
ارث جنگ عشق را پوشیدهاند
عدهای حسن القضاء را دیده اند
عدهای را بنزها بلعیده اند
بزدلانی کز هراس ابتر شدند
از بسیجیها بسیجی تر شدند
ای بی جان ها! دلم را بشنوید
اندکی از حاصلم را بشنوید
توچه میدانی تگرگ و برگ را
غرق خون خویش، رقص مرگ را
تو چه میدانی که رمل و ماسه چیست
بین ابروها رد قناسه چیست
تو چه میدانی سقوط «پاوه» را
«عاصمی» را «باکری» را «کاوه»را
هیچ می دانی «مریوان» چیست؟ هان!
هیچ میدانی که «چمران»کیست؟ هان!
هیچ میدانی بسیجی سر جداست؟
هیچ میدانی «دو عیجی» در کجاست؟
این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی سر است
تو چه می دانی، چه می دانی، چه...
چون از این دریا نبردی شبنمی
با همانهایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند
با همانهاکز هوس آویختند
زهر در جام خمینی ریختند
پای خندقها احد را ساختند
خون فروشی کرده خود را ساختند
زندههای کمتر از مردارها
با شما هستم، غنیمت خوارها
بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما
باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی الامر شماست
با همانهایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی
باز آیا استخوانی در گلوست؟
باز آیا خار در چشمان اوست؟
ای شکوه رفته امشب بازگرد!
این سکوت مرده را درهم نورد
از نسیم شادی یاران بگو
از «شکست حصر آبادان» بگو!
از شکستن از گسستن از یقین
از شکوه فتح در «فتح المبین»
از «شلمچه»، «فاو» از «بستان» بگو!
از شکوه رفته! از «مهران» بگو!
از همانهایی که سر بر در زدند
روی فرش خون خود پرپر زدند
شب شکاران سحر اندوخته
از پرستوهای در خود سوخته
زان همه گلها که می بردی بگو!
از «بقایی» از «بروجردی» بگو!
پهلوانانی که سهرابی شدند
از پلنگانی که مهتابی شدند
ای جماعت! جنگ یک آیینه است
هفته تاریخ را آدینه است
لحظه ای از این همیشه بگذرید
اندرین آیینه خود را بنگرید
عشق بود و داغ بود و سوز بود
آه! گویی این همه دیروز بود
اینک اما در نگاهی راز نیست
درگلویی عقده آواز نیست
تیردان پرتیر و تیرانداز نیست
نسل های جاودان فانی شدند
شعرها هم آنچه می دانی شدند
روزگاران عجیبی آمدند
نسل های نانجیبی آمدند
ابتدا احساس هامان ترد بود
ابتدا اندوهامان خرد بود
رفته رفته خنده ها زاری شدند
زخم هامان کم کمک کاری شدند
خواب دیدم دیو بیعار کبود
در مسیل آرزوها خفته بود
خواب دیدم برفها باقی شدند
لحظههای مرده ام ساقی شدند
ای شهیدان! دردها برگشته اند
روزهامان را به شب آغشتهاند
فصل هامان گونهای دیگر شدند
چشمهامان مست و جادوگر شدند
روحهامان سخت و تن آلودهاند
آسمانهامان لجن آلودهاند
هفته ها در هفته ها گم میشوند
وهمها فردای مردم میشوند
فانیان وادی بی سنگری!
تیغ ها مانده در آهنگری
حاصل آن ماجراها حیرت است؟
میوة فرهنگ جبهه عشرت است؟
حاصل آغازها پایان شده است؟
میوة فرهنگ جبهه نان شده است؟
شعله ها! سردیم ما، سردیم ما
رخصتی، شاید که برگردیم ما
«یسطرون»هم رفت و ما نون ماندهایم
بعد لیلا باز مجنون ماندهایم
پشت آغازی که اقیانوس شد
در سکوت خویش جیحون ماندهایم
فاتحان رفتند و پای برجها
در تکاپوی شبیخون ماندهایم
بعد اتمام بیابانها هنوز
ما بیابانگرد و مجنون ماندهایم
بحر مرداب است بی امواج،آی !
عشق یک شوخی است بی حلاج، آی!
یک نفر از خویش دلگیر است باز
یک نفر بغضش گلوگیر است باز
زخمیام، اما نمک... بی فایده است
درد دارم، نی لبک... بی فایده است
عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشگر چنگیز از روحم گذشت
جان من پوسید در شبغارهها
آه آی خمپارهها، خمپارهها
منبع: ماهنامه صبح دوکوهه
شعر: محمد حسین جعفریان
برگرفته از وبلاگ هبوط
دوران جنگ، دوران تجلی عشق بود و دوران جلوهفروشی عشاق، و سر این سخن را جز آنان که به غیب ایمان دارند و مقصد سفر حیات را میدانند، در نمییابند. دوستی شب عملیات با من میگفت: «کاش مدعیان این «حس غریب» را در مییافتند، این وجد آسمانی را که گوئی همه ذرات بدن انسان در سماع وصلی رازآمیز «عین لذت» شدهاند؛ نه آن لذت که هر حیوان پوستداری که حواس پنجگانهاش از کار نیفتاده است حس میکند؛ «الذ ِ لذات» را.» گفتم: «عزیز من! مدعیان را به خویشتن واگذار. خدا این حس را به هر کسی که نمیبخشد؛ توفیقی است و توفیقی، هر دو.» او رفت و شهید شد و من وقتی بالای جنازه خونآلودش نشسته بودم، به یقین رسیدم که «شهدا از دست نمیروند، به دست میآیند.»
در میان کلمات، کلمهای بدین زیبایی بسیار کم است: «بسیجی». نه از آن لحاظ که سخن از موسیقی الفاظ میرود و نه از لحاظ ایماژی که در ذهن میسازد؛ نه، جای این حرفها اینجا نیست. از آن روی که این کلمه بر مدلولی دلالت دارد که تجسم کامل آن روحی است که در «آوردگاه جهاد در راه خدا تحقق یافته است.
«بزرگترین دستاورد ما انسانهایی بودهاند به نام بسیجی.»؟
ادامه مطلب ...سالگرد کشت نهال شجره طیبه بسیج بدست پیر جماران بر همه بسیجیان عالم بخصوص جانبازان سرافراز بسیجی مبارک
امیدوارم آقای زریبافان موجب نشوند این سنت نه چندان پسندیده تجمع و اعتراض خیابانی طرح مطالبات در زمان ریاست ایشان نیز باب شده و گسترش پیدا کند. بی اعتنایی به گروه های پیگیری امور جانبازان و دیگر تشکیلات و سازمان های ایثارگری که معتقد به داشتن مشی تعاملی به جای روابط تقابلی با بنیاد هستند، ناچارا جامعه ایثارگری را بسمت تقابل و درگیری با بنیاد می کشاند و این نه زیبنده جامعه ایثارگری است و نه زیبنده ریاست جدید بنیاد که در کمال فروتنی خود را خادم ایثارگران می خواند. |
در خبرها آمده بوده
با اعلام تهدید به تجمع جانبازان قطع نخاعی آسایشگاه جانبازان امام خمینی (ره) در مقابل بنیاد شهید؛ جناب آقای زریبافان فورا با این جانبازان نخاعی دیدار می کند و برای رفع مشکلات آنان دستور اکید می دهد .
این اقدام سریع رئیس بنیاد برای دیدار با جانبازان و شنیدن مشکلات آنان در حالی است که « گروه پیگیری امور جانبازان نخاعی» که بطور خود جوش برای تجمیع و تبیین مشکلات جانبازان نخاعی تشکیل شده و در طول فعالیت خود تلاش کرده است تا با ارائه راهکارهای مناسب به بنیاد شهید نظرات اکثریت جانبازان نخاعی تامین شود. هنوز نتوانسته است با آقای زریبافان نشستی داشته باشد.
قابل ذکر است از آغاز شروع بکار آقای زریبافان ، گروه پیگیری از ایشان درخواست وقت ملاقات کرده تا بتواند با طرح مشکلات جانبازان و تشریح راهکارهای مناسب، با جناب آقای زریبافان در حل معضلات عزیزان جانبازان تعامل و تشریک مساعی داشته باشد.
متاسفانه بعد از مدتها عدم اجابت درخواست گروه وقتی هم که قرار ملاقات و جلسه تعیین می شود. نمی دانم چگونه می شود که دست های پنهان استکبار جهانی و یا تقدیرات الهی دو بار تاکنون این قرار ملاقات ها را بر هم می زنند.
بقرار اطلاع گروه ها و تشکیلات دیگر جانبازی که تاکنون درخواست دیدارهای اینچنینی را با جناب آقای زریبافان داشته اند موفق به زیارت ایشان نشده اند
ولی در مقابل تعدادی از جانبازان که تهدید می کنند جلوی درب بنیاد تجمع می کنند سریعا به افتخار دیدار نائل می آیند.
امیدوارم آقای زریبافان موجب نشوند این سنت نه چندان پسندیده تجمع و اعتراض خیابانی طرح مطالبات در زمان ریاست ایشان نیز باب شده و گسترش پیدا کند.
بی اعتنایی به گروه های پیگیری امور جانبازان و دیگر تشکیلات و سازمان های ایثارگری که معتقد به داشتن مشی تعاملی به جای روابط تقابلی با بنیاد هستند، ناچارا جامعه ایثارگری را بسمت تقابل و درگیری با بنیاد می کشاند
و این نه زیبنده جامعه ایثارگری است و نه زیبنده ریاست جدید بنیاد که در کمال فروتنی خود را خادم ایثارگران می خواند.
برای این خادم ایثارگران آرزوی موفقیت دارم و اجرشان با سیدالشهدا