روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

شعر

 

 

اتل متل یه جانباز...

 

اتل متل یه بابا

که اسم او احمده

نمره جانبازیهایش

هفتاد و پنج درصده

 

اون که دلاوریهایش

تو جبهه غوغا کرده

حالا بیاین ببینین

کلکسیون درده

 

اون که تو میدون مین

هزارتا معبر زده

حالا توی رختخواب

افتاده حالش بده !

 

بابام یادگاری از

خون وجنگ و آتیشه

با یاد اون زمونا

ذرّه ذرّه آب میشه

 

آهای آهای گوش کنید

در دل بابا رو

میخواد بگه چه جوری

کشتند بچه ها رو

 

هیچ میدونی یعنی چی

زخمی ها رو بیاری

یکی یکی و بازوی

تو آمبولانس بذاری

   

درست جلوی چشمات

همین طوری که میره

با شلیک مستقیم

ماشین اَلُُو بگیره

 

همین جوری که می‌گفت

چشما شو به دیوار دوخت

انگار با این خاطره

با بام اَلُو گرفت، سوخت

 

گفتن این خاطره

بد جوری می‌سوزوندش

با بغض و ناله می‌گفت

 کاشکی که پر نبودش

 

آی قصه قصه قصه

نون و پنیر و پسّه

هیچ تا حالا شنیدی

تانکها بشن قناصه؟

........................

قسمتی ازمجموعه سروده های مرحوم ابوالفضل سپهر

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:26 ق.ظ http://deltangi-ha.blogfa.com

سلام
آقا خیلی قشنگ بود.کاش کامل می نوشتید.من یه بار از تلویزیون شنیده بودم با صدای خودشون.همیشه دوست داشتم دوباره بشنوم.متشکر از کار قشنگتون.من خودم رو خیلی مدیون شما ها می دونم با وجود اینکه منتقد حکومتم.آخه من خودم خوزستان بودم و جنگ رو و شهامتهای همه شما رو خیلی نزدیکتر از بقیه دیدم.آقا تو رو خدا شما که پهلوی خدا آبروئی دارید .من رو هم دعا کنید.(نیتی دارم).
یا علی.
موفق باشید.

م چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:25 ب.ظ http://saba668.mihanblog.com

یا ابا صالح گل زهرا (س)

جانبازان شهدای زنده اند

بسیار زیبا نوشتید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد