روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

ایثارگران و دغدغه ها...

این مطلب برگرفته از وبلاگ حادثه صبح چهاردهم متعلق به دوست جانبازم مهدی سامع می باشد


بدون شک فداکاری و از خود گذشتگی بسیاری از افراد جامعه ی ما در دوران جنگ تحمیلی بر کسی پوشیده نیست. افرادی که در سنین مختلف پیر و جوان، زن و مرد، شیعه و سنی و دیگر اقلیت های مذهبی از فارس، ترک، کرد، لر و بلوچ که از آب و خاک و کیان این کشور به خوبی دفاع نمودند. به پاس رشادت و فداکاری، شهادت و از خود گذشتگی، اسارت و جانبازی طی هشت سال جنگ نابرابر، نام ایثارگر بر آنان حک شد. نامی که برگرفته و متأثر از مسیر جهاد و شهادت بود، و مسیری که با تأسی از فرهنگ و باورهای اسلامی و انقلابی بوجود آمد. آنان فرهنگ جهاد و شهادت را زنده کردند که بنیان گذار انقلاب اسلامی بر دست و بازوی آنان بوسه زد. حماسه عاشورا را بوجود اوردند که سفارش به عدم فراموشی آنان در پیچ و خم زندگی روزمره شدند. اما سرانجام و سرنوشت این فرهنگ (جهاد و شهادت) و بوجود آورندگان آن (ایثارگران) به کجا انجامیده است؟

عده ای فعالیت سیاسی خویش را به نام اینان و شاید هم به جای ایشان انتخاب نموده اند.(جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی)، یکی حماسه و نبرد آنان را نتیجه تربیت نظام می داند!؟ (بیژن زنگنه)، دیگری گوید: «جوانان تربیت شده فرهنگ اسلامی شما نیستند، ظلم ستیزی این جوانان متاثر از فیلم های وسترن امریکایی و ایتالیایی است. 25 سال بعد جوان هایی را که با فرهنگ شما تربیت می شوند، خواهیم دید»!! (مهدی کلهر مشاور رسانه ای رئیس جمهور)، برخی از سرداران مزد ایثارگری را با ثروت اندوزی و کرسی های وزارت و ریاست گرفتند‍! و برخی در انزوا مظلومانه جان دادند! (شهید داوود کریمی و ...)، سردارانی الگوی بزرگ ایثار و شهادت شدند و خانه و همسر و فرزندشان مورد خشم و غضب! (شهیدان همت و برادران باکری و ...)، شهدایی الگوی ساده زیستی و مظلوم شهدا نام گرفتند و همسر و فرزندشان رد صلاحیت و یا دستگیر و زندانی! (شهیدان رجایی و بهشتی و ...)، ایثارگران هر یک صفحه ی تقویمی را مصادره کردند!، ستاد و سازمان و متولیانی پیدا نمود! مرکز رسیدگی به آنان نیز بارها و بارها جهت خدمات بیشتر و بهتر! تغییر می یابد و هر روز مدیران جدیدی را تجربه می کند! عده ای از رفتن و تغییر خوشحال و عده ای نیز تغییر و تحول را نشان خدمت رسانی نمی دانند. در راستای حفظ ارزش ها و خدمات به ایثارگران مجلس مشورتی تأسیس و نمایندگانی منصوب! و عده ای غافل از هر چیز خبرهایی می شنوند!. در فیلم و نوشته ها نیز فرهنگ ایثار و شهادت به همراه ایثارگران جایگاهی پیدا نمودند! همه مدعی حفظ و ترویج این فرهنگ اند! اگر چه هر یک متفاوت از دیگری، چرا که رزمنده ای در فیلم دیده بان عارف از آب در می آید! در عروسی خوبان تجمل و ثروت اندوزی از راه حرام را بر نمی تابد! در به نام پدر نقادانه و پرسش گرانه مورد بازخواست فرزند قرار می گیرد؟! مدعیان ارزشی نیز شخصیت رزمنده شجاع دیروز را به مجید سوزوکی لات تنزل می دهند و از سیل پول و ثروت بهره ای می برند! آری بازگوی مواردی از این قبیل بسیار فراوان و جالب اینجاست همه نیز مشغول خدمت و حفظ و ترویج این فرهنگ می باشند!

اما موارد و اتفاقاتی اینچنین چه واکنشی را به دنبال داشته است؟ عده ای نگران آینده و سرنوشت رزمندگان و سرانجام فرهنگ جهاد و شهادت و ایثارگری در آن روزهای خوب می شوند. نگران از بازخواست چرایی جنگ توسط فرزند از پدر (فیلم به نام پدر). نگران از فراموشی فرهنگ جنگ و جهاد. نگران از تبدیل رزمنده عارف به مجید سوزوکی لات (اخراجی ها 2)، نگران از ادعای تأثیر جنگاوری و ظلم ستیزی رزمندگان از فیلم های وسترن آمریکایی و ایتالیایی تا رهین دم الهام بخش روح خدا و متاثر از فضای انقلابی خمینی کبیر  و به هیجان آمده از ندا و مداحی شور انگیز افراد مخلصی مانند حاج صادق آهنگران (+) عده ای نیز همراه مسیر شده اوضاع را بر وفق مراد می بینند! خود و رفتارشان را بر حق و هر صدای غیر خود را انحراف و غیر خودی می دانند!. عده ای از همراه شدگان این مسیر نیز فارغ از همه ی موارد با استفاده از برخی رانت های موجود مشغول فعالیت های اقتصادی ومالی اند! عده ای نیز در دغدغه ی معیشت و کار و گذران زندگی اند، «رزمندگان دیروز و ملتمسین امروزند» چشم به تحول و روی کار آمدن متولی جدیدی دارند تا در وضعیت نا مطلوب زندگی و گرفتاری های مالی آنان معجزه ای پدید آید!.

راستی مهمترین دغدغه ی بازماندگان دوران دفاع مقدس چیست؟


سلام بر همه الا به انقلاب فروش

 

اظهارات اخیر آقای کلهر که افاضه فرمودند: 

 

ظلم ستیزی این جوانان متاثر از فیلم های وسترن امریکایی و ایتالیایی است 

  

نمی دانم چرا هیچ انعکاسی در رسانه ها نیافته و واکنشی از سوی کسانی که خود را مدافع سینه چاک ارزش های انقلاب و جنگ می دانند صورت نگرفته است. 

 رسانه های اصول گرا و ارزشی در سکوت خبری کامل از کنار این اظهارت عبور کردنند. 

نهادهای متولی ارزشها همچون سپاه و بنیاد حفظ آثار و ارزشها انکار به مرخصی تعطیلات رفته اند. 

 

کجایند انصار حزب اله و آقا سعیدها  

 

شاید چون خودی است مستحق چشم پوشی است. 

 

در این حال و هوا بودم که به شعری از شاعر گرامی قزوه برخورد کردم  حداقل تسلی خاطر غمگین ما 

 

 سلام بر همه الا به انقلاب فروش

تمام تیمچه ها پر شد از نقاب فروش

زمانه ای ست که حلاج شد طناب فروش

شهیدتر ز شهیدان بی کفن ، شاعر

غریب تر ز نویسنده ها، کتاب فروش

الا شما که به ییلاق خورد و خواب شدید

هماره اجر شما باد با کباب فروش

حراج عشق ببین در دکان سمساران

قمار عقل نگر در سرای قاب فروش

خروس ها همه چون مرغ کرچ خوابیدند

حکیمکان زمان اند قرص خواب فروش

نمانده  حجب و حیایی،  همین مان کم بود

همین که فاحشه ی شهر شد حجاب فروش

مده زمام دل خود به دست پیر هوی

مرو به کوی هوس پیشه ی خراب فروش

پی کدام عقوبت گناهکار شدیم

سیاه نامه تر از واعظ ثواب فروش

دریغ نغمه ی آرامشی به ما نرسید

که مطربان همه تلخ اند و اضطراب فروش

من از قبیله ی عباس های تشنه لبم

تو از تبار همین گزمگان آب فروش

بگو بلند شود موج غیرت دریا

چنان که باز شود مشت هر حباب فروش

زمانه ای ست که گل پوست می کنند اینجا

خوشا به ذوق تماشاگر گلاب فروش

سلام بر همه الا  به۱ قلب مغلوبان

سلام بر همه الا به انقلاب فروش

شما که خون دل خلق را پیاله شدید

شرور شهر شمایید یا شراب فروش؟

                     مهرماه ۱۳۸۸ - دهلی نو

۱- (سلام بر همه الا بر سلام فروش) از روانشاد طاهره صفارزاده

آیا بهتر نیست مسئولین این بساط ویران کننده را جمع کنند؟

 

گر مرد رهی میان خون باید رفت

از پا فتاده سر نگون باید رفت

تو پای به راه درنه و هیچ مپرس

خودراه بگویدت که چون باید رفت 

 

 

یک روزسخن از پرداخت پول درازای درصد به جانبازان وخارج شدن آنها از لیست بنیاد مستضعفان وجانبازان میکنند ودگر روز آنان را زیاده خواه و منفعت طلب میخوانند وروزی دیگر لایحه ادغام بنیاد شهید وامور ایثارگران وکمیته امداد و بهزیستی را مطرح و یک روز رشادت واز خودگذشتگی نسلی که تاریخ را انگشت به دهان نمود حاصل دیدن فیلمهای وسترن امریکایی و.......ایتالیایی میدانند

سال ( 57 13) اکثریت مردمی که از عملکرد شاه و اطرافیانش به ستوه آمده بودند در تظاهرات و راهپیمایی های گستردۀ با رهبری حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه ستونهای ظلم و تبعیض کاخ ستم شاهی را ویران کردند و به حکومت ننگین خاندان پهلوی پایان دادند.

در این میان عده ای شهید و برخی مجروح و زندانی گردیدند،                                           

ملت همه آمده بودند تا دست در دست هم نهند و پایه های نظام شاهنشاهی را فرو ریزند .

        در جنگ هشت ساله اکثریت قریب به اتفاق نوجوانان وجوانان به جبهه رفتند تا سگی راکه زنجیر پاره کرده و به سرزمین ایران اسلامی یورش آورده تا به خیال خام خود این لقمۀ چرب و نرم را ظرف یک هفته ببلعد به بند کشند .                                                                                               

 او غافل از آن بود که ایران سرزمین مردان و زنان شیر دلی  است که به هیچ متجاوزی در طول تاریخ رخصت تهاجم به خاکش را نداده و نمیدهد.

اگر در گذر زمان گاهی دروازه ای به روی مهاجم گشوده اند به دلیل ظلم و تبعیضی بوده که از طرف فرمانروایان خودشان در حق آنان اعمال گشته.

دشمن تا دندان مسلح  با خفت و خواری از خاک ایران بیرون رانده شد و حمایت ابر زورگویان با سلاحهای گوناگون و دلارهای آمریکایی حاصل از فروش نفت کشورهای عربی هم نتوانست او را از ورطه سقوط به باتلاقی که خود بنایش را گذاشته بود نجات بخشد.

مردان و زنانی که در طول انقلاب و جنگ تحمیلی و در گیریهای داخلی به درجۀ رفیع شهادت نائل آمدند بدون آنکه درصدی برای آنان از طرف کمسیونهای مختلف تعیین شود رفتند تا نزد خالقشان روزی بخورند و خوشا به احوالشان که نیستند تا ببینند با همرزمانشان چگونه رفتار میشود.  

یک روزسخن از پرداخت پول درازای درصد به جانبازان وخارج شدن آنها از لیست بنیاد مستضعفان و جانبازان میکنند و دگر روز آنان را زیاده خواه و منفعت طلب میخوانند و روزی دیگر لایحه ادغام بنیاد شهید و امور ایثارگران و کمیته امداد و بهزیستی را مطرح و یک روز رشادت و از خودگذشتگی نسلی که تاریخ را انگشت به دهان نمود حاصل دیدن فیلمهای وسترن امریکایی و.......ایتالیایی میدانند و روز دیگر برای دو لیتر بنزین آنها را رسوای خاص و عام میکنند.مگر نه اینکه همه در تظاهرات و جنگ شرکت کردند تا به پیروزی برسند؟

پس این قضیه کمسیونهای بی در و پیکر چیست؟این درصد های سفارش شده چیست؟ آیا بهتر نیست مسئولین این بساط ویران کننده را جمع کنند؟ و اگر مجروحی از انقلاب و جنگ باقیمانده به فکر مداوای جسم و روح آنان باشند یا آنان را به امان خدا رها کنند تابیش از این رسوای خاص وعام نگردند؟ آیا زمان آن نرسیده که دولتمردان و کرسی نشینان چاره ای بیندیشند تا هر روز شاهد ظلم و ستمی که برپیکر و روح مجروحان انقلاب و جنگ میرود نباشیم؟ به خدا سوگند که اگر امروز چاره ای نیندیشید فردا خیلی دیر است.   

                                                                                            

 محمد حسن غلامعلیان:

رزمندگان حسینی - رزمندگان وسترنی

اظهارات مشاور فرهنگی رئیس جمهور در حول و حوش هفته دفاع مقدس : 

  

 ظلم ستیزی این جوانان متاثر از فیلم های وسترن امریکایی و ایتالیایی است 

  

  

مهدی کلهر در بخشی از صحبتهایش با ایرنا گفتند:  

مشاور رسانه ای رییس جمهور در خصوص ضرورت پرداختن به مسائل فرهنگی، گفت: مهندس بیژن زنگنه بعد از ادغام دو وزارت فرهنگ و هنر و ارشاد اسلامی، معاون فرهنگی وزارت جدید شد و در یک سخنرانی اعلام کرد که جوانانی که ما تربیت کردیم هم اکنون در جبهه ها می جنگند؛ من دو سال و نیم پست های معاونت فرهنگی، هنری و سینمایی را تجربه کرده بودم بعد از سخنرانی به وی گفتم این جوانان تربیت شده فرهنگ اسلامی شما نیستند، ظلم ستیزی این جوانان متاثر از فیلم های وسترن امریکایی و ایتالیایی است. 25 سال بعد جوان هایی را که با فرهنگ شما تربیت می شوند، خواهیم دید

 

سخنان مشاور محترم فرهنگی رئیس جمهور با خبرگزاری جمهوری اسلامی از امروز صبح تا به حال مرا به فکر برده و بر دغدغه ها و نگرانی هایم از آینده و سرنوشت رزمندگان و سرانجام فرهنگ جهاد و شهادت و ایثارگری آن روزهای خوب افزوده است  

آینده کسانی که دیروز در دفاعی نابرابر با تمام وجود خود از آب و خاک و ناموس این مملکت با تکیه بر ارزشهای انقلابی و اسلامی که امام رحل در روح و جانشان با الهام از عاشورای حسینی زنده کرده بود  

و امروز مورد بازخواست حبیبه های  این نسل- اشاره به فیلم به نام پدر حاتمی کیا -  قرار گرفته که چرا جنگیده و به جای آنان تصمیم گرفته است.  

 

چرا نگران میراث فرهنگی جبهه و جهاد نباشم فرهنگی که به بدلیل ندانم کاری ها و اهمال متصدیان فرهنگی سابق و اسبق جامعه به فرهنگ غالب در جامعه بدل نشد که هیچ تنها به شکل خرده فرهنگی در آمد که خاطراتش در ذهن رزمندگان مانده است. 

 

چرا نگران نباشم این سخنان کسی که درمقام مشاور عالیترین مقام اجرایی کشور - ریاست جمهوری - این چنین هویت و ماهیت همین خرده فرهنگ باقی مانده در آرشیو خاک خورده مجاهدین فراموش شده امروز را مورد تردید و تهدید قرار داده است.   

 

چرا نگران نباشم  فیلم هایی که از دفاع مقدس ساخته می شود قهرمانان فیلم  از رزمنده عارف  در فیلم دیده بان به مجید سوزوکی لات در اخراجی ها می رسند 

 

راستی حدیث نفس کنید آیا واقعا در جبهه های جنگ متاثر از فیلم های وسترن آمریکایی و ایتالیایی بودیم یا رهین دم الهام بخش روح خدا و متاثر از فضای انقلابی خمینی کبیر  و به هیجان آمده از ندای و مداحی شور انگیز   افراد مخلصی مانند حاج صادق آهنگران  

 

براستی چند نفر از رزمندگان آنروز فیلم وسترن دیده بودنند و شخصیت هایی مانند جان وین ششلول کش را می شناختند.  

 

 

 

شاید جبهه ای که آقای کلهر در آن بودند فیلم وسترن به نمایش می گذاشتن و الگوی رزمندگانش ششلول کشانی همچون   جان وین بودند.  

 

 

خدایا آخر و عاقبت ما را ختم به خیر کند   

   

 

تکمله بحث 

 

چند سال پیش مقاله ای می خواندم در باب ؛«فرهنگ  شبه نظامی آمریکایی و بازسازی جنگ ویتنام»  

 

American Paramilitary Culture and the Reconstitution of the Vietnam War 

  

نویسنده این مقاله از  تاثیر صنعت فیلم سازی آمریکا بر نیروهای نظامی آمریکا در ویتنام سخن گفته است. تاثیر انکار ناپذیری که قهرمانان این فیلم بر روحیه و انگیزه های نیروهای متجاوز آمریکایی داشتند. 

 

در بخشی از مقال به برخی از خصوصیات قهرمانان فیلم های وسترنی اشاره می کند که شاید برای درک عمیق تر سخنان مشاور محترم رئیس جمهور مفید باشد 

 

- قهرمانان ابتدایی فیلم های آمریکایی اخلاقا برای نابودی سرخ پوستان وحشی آمریکایی  محق شمرده می شدند 

-فیلم های آمریکایی همیشه طرف آمریکایی را اخلاقا شایسته پیروزی نشان می دادند 

- نیروهای آمریکایی تقریبا همیشه جنگ را می بردند  

- نیروهای آمریکایی با هم رابطه خوب و متساوی داشتند  

- فیلم های جنگی آدمهای خوب و آدمهای بد البته کم تقصیر را نشان می دهند و جنگ جنگی پاک و بی نقص توصیف میشود 

- جنگ خطرناک نمایانده نمی شود 

- جنگ فرآینده بلوغ جوانان و محل رسیدن به مردانگی معرفی می شود 

 - جنگجوی حرفه ای وسترن به خانه برنمی گردد ولی سربازان آرزوی بازگشت به خانه را دارند 

 

 در همین رابطه ببینید: 

 

آقای کلهر! چند روز جبهه تشریف داشتید؟! 

 

"وقتم را برای حرفهای کلهر تلف نمی کنم" 

 

پدرداماداحمدی‌نژاد:کلهر2سیلی به‌من‌‌بدهکاره  

 

مشاور رئیس جمهور باید محاکمه شود


شکایت 100 رزمنده و جانباز دفاع مقدس از کلهر


کلهر: نگفته ام رزمندگان متأثر از فیلم های وسترن بودند



این مطلب در دیگر سایت ها


سایت آینده


فاش نیوز


سایت شفاف


پروانگان صمیم

وبلاگ روزهای جانبازی



یکی از دانشمندان غربی می گوید هر جا مردی را دیدید که در زندگیش موفق است، بگردید اطراف او حتما زن موفقی را خواهید یافت.



این باور، در مورد همسران جانبازان کاملا صدق می کند. مطمئن باشید اگر این پروانگان صمیم(پروانگان صمیم واژه ای است که بنیاد، همسران جانباز را با این نام خطاب می کند) نبودند، که گرد شمع وجود جانبازان بگردند، ونیازهای آنان را مرتفع کنند، هرگز جانبازان زندگی عادی و آرامی نداشتند. یک همسر جانباز هم پرستار است، هم کلیه ی کارهای منزل بر عهده ی اوست.

من معتقدم اینها را باید جانباز وایثارگر واقعی نامید، چون اینها وضعیت جسمی وروحی جانبازها را دیده اند، وبا آگاهی کامل از مشکلات روحی وجسمی جانباز و با چشمانی باز، زندگی با او را انتخاب کرده اند.


برای خواندن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید


در اینجا جانبازان و معلولین اولویت ندارند

حق تقدم اجتماعی یکی از حقوق مسلم معلولین و یا به عبارت بهتر «کم توانان»  هر جامعه است و فلسفه آن نیز علاوه بر ناتوانی فرد معلول؛ در جبران کاستی هایست که از جنبه عدم   بهره ور شدن این قشر از فرصت های برابر در جامعه باید برای آنان در نظر گرفته شود. 

 

رعایت این حق - مانند دیگر حقوق ناتوانان جسمی- وابسته به فرهنگ جامعه و اراده مسئولین و مجریان امور است تا بر رعایت این حقوق تاکید کنند. 

 

این مقدمه را گفتم تا به دو نمونه متفاوت در جامعه اشاره کنم: 

 

- چندروز پیش از سر کنجکاوی سری به فروشگاه جدید التاسیس «هایپراستار» که گفته میشود با مدیریت و سرمایه گذاری خارجی ها تاسیس شده زدم 

 

به محض ورود به پارگینگ دیدم چندین جا که با آرم معلولین مشخص شده برای پارک ماشین معلولین در نظر گرفته اند. 

بعد از پیاده شدن از ماشین؛ سوار آسانسوری که در همین محل در نظر گرفته شده بود شدم به محل اصلی فروشگاه رفتم ۰ محیط فروشگاه همکف و قابل دسترس بود و جالب اینکه دربالای محل استقرار صندوقها یکی درمیان تابلوی بزرگی با آرم معلولین نصب شده بود که در آن ذکر شده بود در اینجا (منظور صندوق) اولویت با معلولین است. فرد معلول می تواند هر چه در جلوی این صندوق ها ازدحام افراد باشد خارج از نوبت برای پرداخت وجوه خرید به جلوی صندوق برود. 

 

 

نمونه دیگر   

 

در شهرک شاه تهرانپارس درمانگاهی ساخته اند ویژه جانبازان برای ارائه خدمات درمانی به این عزیزان ؛تا مدتی پیش که به درمانگاه می رفتیم می بایست بر حسب شماره ای که به نوبت دریافت می کردیم در صف انتظار - گاه طولانی - ویزیت دکتر بنشینیم . 

 

پس از چند بار اعتراض جانبازان به مسئولین بهداشت و درمان؛ قرار شده که جانبازان خارج نوبت برای ویزیت معرفی شوند. 

 

 بارها پیشنهاد دادیم به مسئولین درمانگاه که تابلو و نوشته ای را در درمانگاه نصب کنید تا خلایق بفهمند در اینجا که با هزینه درمانی جانیازان ساخته شده؛ جانبازان حق تقدم دارند و خارج از نوبت ویزیت می شوند. 

 

نمی دانم چرا مسئولین درمانگاه از نصب این نوشته خوداری می کنند واقعا چه نیتی دارند؟ 

 

نتیجه این کاهلی مسئولین محترم این می شود که جانبازی که بهش گفته اند خارج نوبت وارد مطب شود به هنگام ورود به مطب با اعتراض دیگر افراد حاضر در محل روبرو می شود که مدعیند نویت آنهاست  و پیامد آن درگیر جانباز با مردم و بدبینی مردم به این قشر فداکار است. 

 

واقعا چه باید کرد که فرهنگ رعایت حق تقدیم معلولین و لزوم رعایت و احترام به حقوق جانبازان و معلولین در جامعه راه بیفتند و مسئولین نیز نظارت بر رعایت حقوق و احترام به جانبازان و معلولین مکلف شوند و احساس مسئولیت کنند. 

 

خاطره‌های تمام نشدنی

 

 

«مرد» بی‌ آن که کسی را به یاری بخواند، پله‌ها را یک به یک به سختی طی می‌کند. تنه آدم‌هایی که به مدد پاهای سالم و سینه‌های پرنفس پله‌ها را دوتایکی رد می‌کنند، مرد را به مکثی گذرا می‌خواند. باز تلاشی دوباره. تلاش این بار مقابل ریه‌های نصفه نیمه کم می‌آورد. تا رسیدن به اتاق «مدیرکل» پله‌های زیادی مانده است. نفس‌های به شماره افتاده، مرد را به مکثی طولانی‌تر می‌خواند. 

ادامه مطلب ...

کلینک درد

شعری که رهبر انقلاب گفتند آن را خوشنویسی کنید

خبرگزاری فارس: محمدحسین جعفریان در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری شعری را خواند که رهبر معظم انقلاب فرمودند: بدهید این شعر را خوش‌نویسی کنند و بدهید به بنیاد جانبازان و ایثارگران، آن‌جا آویزان کنند.


به گزارش خبرنگار فارس، جعفریان که خود جانباز است، این شعر را به جانبازان تحت درمان در «کلینیک درد» بیمارستان خاتم الانبیاء تقدیم کرده است.

شعر محمدحسین جعفریان که در قالب نو سروده شده است، «عاشقانه‌های یک کلمن!» نام دارد.

وی این شعر را اختصاصاً در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است:






دیگر نمی‌گویم؛ پیشتر نرو!
اینجا باتلاق است!
حالا می‌گردم به کشف باتلاقی تواناتر
در اینهمه خردی که حتی باتلاق‌هایش
وظیفه‌شناس و عالی نیستند.

همه‌ چیز در معطلی است
میوه‌ای که گل
پولی که کتاب مقدس
و مسجدی که بنگاه املاک.

ما را چه شده است؟
این یک معمای پیچیده است
همه در آرزوی کسب چیزی هستند
که من با آن جنگیده‌ام
و جالب آنکه باید خدمتکارشان باشم
در حالیکه دست و پا ندارم
گاهی چشم، زبان و به گمان آنها حتی شعور!

من بی‌دست، بی‌پا، زبان، گاهی چشم
و به گمان آنها حتی شعور
در دورافتاده‌ترین اتاق بداخلاق‌ترین بیمارستان
وظیفه حفاظت از مرزهایی را دارم
که تمام روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی
حتی رفقای دیروزم - قربتاً الی‌الله -
با تلاش تحسین‌برانگیز
سرگرم تجاوز به آنند.
جالب آنکه در مراسم آغاز هر تجاوزی
با نخاع قطع شده‌‌ام
باید در صف اول باشم
و همیشه باید باشم
چون تریبون، گلدان و صندلی
باشم تا رسیدن نمایندگان بانک‌ها
سپس وظیفه دارم فوراً به اتاقم برگردم.

من وظیفه دارم قهرمان همیشگی فدراسیون‌های درجه چهار باشم
بی‌دست و پا بدوم، شنا کنم و ...
دفاع از غرور ملی-اسلامی در تمام میادین
چون گذشته که با یازده تیر و ترکش در تنم
نگذاشتم آن‌ها از پل «مارد» بگذرند

حالا یک پیمانکار آن پل را بازسازی کرده است
مرا هم بردند
خوشبختانه دستی ندارم.
اگر نه یابد نوار را من می‌بریدم
نشد.
وزیر این زحمت را کشید
تلویزیون هم نشان داد
سپس همه برگشتند
وزیر به وزارتخانه‌اش
پیمانکاران به ویلاهایشان
و من به تختم.

من نمی‌دانم چه هستم
نه کیفی و نه کمی
بی دست و پا و چشم و گوش و به گمان آن‌ها حتی ...
به قول مرتضی؛ کلمنم!
اما این کلمن یک رأی دارد
که دست بر قضا خیلی مهم است
و همواره تلویزیون از دادنش فیلم می‌گیرد
خیلی جای تقدیر و تشکر دارد
اما هرگز ضمانتی نیست
شاید تغییر کنم
اینجاست که حال من مهم می‌شود.

شاید حالا پیمانکاران، فرشتگان شب‌های شلمچه
پاسداران پل مارد
و ترکش خوردگان خرمشهرند
شاید من
حال یک اختلاس‌پیشه خودفروخته جاسوسم
که خودم خرمشهر را خراب کرده‌ام
و لابد اسناد آن در یک وزارتخانه مهم موجود است
برای همین باید، همین‌طور باید
در دور افتاده‌ترین اتاق بداخلاقترین بیمارستان
زمان بگذرد
من پیرتر شوم
تا معلوم شود چه کاره‌ام.

سرمایه من کلمات است
گردانم مجنون را حفظ کرد
یکصد و شصت کیلومتر مربع با پنجاه و سه حلقه چاه نفت
اما بعید می‌دانم تختم
یکصد و شصت سانتی‌متر مربع مساحت داشته باشد
چند بار از روی آن افتاده‌ام
یکبار هم خودم را انداختم
بنا بود برای افتتاح یک رستوران ببرندم!

من یک نام باشکوهم
اما فرزندانم از نسبتشان با من می‌گریزند
با بهره‌ هوشی یکصد و چهل
آنها متهمند از نخاع شکسته من بالا رفته‌اند
زنم در خانه یک دلال باغبانی می‌کند
و پسرم می‌گوید:
ما سهم زخم از لبخند شاداب شهریم.

فرو بریزید ای منورهای رنگارنگ!
گمانم در این تاریکی گم شده‌ام
و بین خطوط دشمن سرگردان،
آه! پس چرا دیگر اسیرم نمی‌کنند
آه! چه کسی یک قطع نخاعی بی‌مصرف را اسیر می‌کند
و باز آه! چه کسی یک اسیر را اسیر می‌کند
آه و آه که از یاد بردم، من اسیرم
زندانی با اعمال شاقه
آماده برای هر افتتاح، اعلام رای
و رقصیدن به سازها و مناسبت‌های گوناگون
و بی‌اختیار در انتخاب غذا
انتخاب رؤیاها
حتی در انشای اعترافاتم.
و شهید، شهید که چه دور است و بزرگ
با تمام داراییش؛
یک شیشه شکسته
یک قاب آلومینیومی
و سکوت گورستان
خدا را شکر، لااقل او غمی ندارد
و همیشه می‌خندد
و شهید که بسیار دور است از این خطوط ناخوانا
از این زبان بی‌سابقه نامفهوم
و این تصاویر تازه و هولناک،
خدا را شکر! لااقل او غمی ندارد
و همیشه می‌خندد
و بسیار خوشبخت است
زیرا او مرده است.

و من اما هر صبح آماده می‌شوم
برای شکنجه‌ای تازه
در دور افتاده‌ترین اتاق بداخلاق‌ترین بیمارستان
در باغ وحشی به نام کلینیک درد
تا مواد اولیه شکنجه‌ای تازه باشم
برای جانم
تنم
وطنم
تا باز خودم را از تخت یک مترو شصت سانتی‌ام
به خاک بیندازم
اما نمیرم
درد این ستون فقرات کج
و فراق
لهم کند
اما همچنان شهیدی زنده باقی بمانم.

من مجروح فوتـــــــبالم نه جــنگ

 

آقای رییس جمهور 


من مجروح فوتـــــــبالم نه جــنگ 


 چندی قبل که در بازی فوتبال دو تیم تماشاگران به طرف یکدیگر حمله کردند وباپرتاب اشیاء ونارنجکهای دست ساز یا وارداتی موجب نابینایی یک سرباز درمیان دو طرف گیر افتاده شدند ورییس جمهور سرباز یاد شده را جانباز خواند وشان کسانی را که در طول هشت سال جنگ دربرابر دشمن تا دندان مسلح وحمایت شده از طرف کلیه دولتمردان جهان یکی نمود و میدان جنگ همه کفر علیه اسلام را با میدان فوتبال برابر دانست حقیر اعتراض کردم ونوشتم خال مه رویان سیاه ودانه فلفل سیاه ،کدام میدان را با کدام میدان مقایسه میکنید گویا گوش شنوایی وجود نداشت ، آنروز باشگاه سپاهان مقصر شناخته شد وغرامت سنگینی را پرداخت وقرار شد سرباز مذکور به استخدام فولاد مبارکه درآید وکلیه هزینه ها تا بهبودی وی پرداخت شود ، روزی که اعلام شد افرادی که به کشور عراق مسافرت میکنند چنانچه براثر انفجار بمب یا ... کشته شوند شهید وچنانچه مجروح گردند جانباز تلقی میگردند نوشتم  اینان قصدشان زیارت و آوردن سوغات برای عزیزانشان میباشد و آنان که لباس رزم پوشیدند وبرای پس گرفتن خاکشان از کشور متجاوز عراق  هشت سال جنگیدند تفاوت از زمین تا آسمان است کسی گوشش بدهکار نبود وحالا بعد از انتخابات 22 خرداد 88 افرادی که مخل نظم وآرامش کشور گردیده اند وبه تحریک دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی به خیابانها میریزند وآتش میزنند وغارت میکنند و به دستور اربابانشان قصد تسخیر مکانهای نیروی انتظامی وگرفتن سلاح هایشان را دارند ودر پی مقصود شومشان به هلاکت میرسند از طرف بازی خوردگان انتخابات  شهید اعلام میگردند وبرایشان مراسم سوگواری برگزار میکنند ،آیا پاسخی برای شهداو مجروحان انقلاب و جنگ تحمیلی دارید   

 

 

محمد حسن  غلامعلـــیان
mhgh34@yahoo.com