رفتار خائنانه برای حفظ پست بین المللی!!
محرومیت پنج ساله و جریمه 5000 دلاری تیم ملی بسکتبال با ویلچر ما بازتاب وسیعی داشت، تا رسانه ها به اشکال مختلف به آن نگاه کنند. اما نکته حائز اهمیت اینجا بود که ما در پیکارهای پارالمپیک با آمریکا بازی نکردیم تا با اسرائیل غاصب دیدار نکنیم، چرا که اشغالگران قدس را به رسمیت نمی شناسیم ، ولی در جایی دیگر دبیر کل کمیته ملی پارالمپیک یعنی "اشرفی "برای توزیع مدال آماده می شود و مدال بر گردن ورزشکار همان اسرائیلی می اندازد که ما آن را اصلا به رسمیت نمی شناسیم و به خاطرش با محرومیت مواجه شدیم ! ای کاش مسئولان کاروان اعزامی پارالمپیک به پکن با تفکر بیشتری به این مساله می پرداختند تا هم با محرومیت پنج ساله و جریمه نقدی مواجه نمی شدیم و هم این حرکت غیر اصولی را انجام نمی دادیم. البته در این راستا مسئولان کاروان جهت دیدار با آمریکا به این دلیل اعتراض کردند و به میدان نرفتند که ساعت آن تغییر کرده یعنی از 15/11 به 15/9 موکول شده تا تیم ما به عنوان اعتراض حاضر به مسابقه نشود ولی با توجه به این رای ، آیا بهتر نبود بازی می کردیم ؟ در این خصوص خانم" اورچاد"رئیس فدراسیون جهانی بسکتبال با ویلچر تاکید کرده که این تغییر برنامه یا احتمال تغییرات در تاریخ پنجم سپتامبر یعنی پنج روز پیش از این بازی به همه تیم ها ابلاغ شده بود و همچنین اظهارات خانم "هانس "سخنگوی تیم آمریکا که گفته است : «ما با پیشنهاد تغییر زمان در بازی براساس نظر تیم ایران موافقت کردیم ولی از سوی ایران هیچ گونه پاسخ شفاهی دریافت نکردیم.» بنابراین می توان پی برد که این دلیل نمی توانسته است علت اصلی باشد و چون رای مشابهی در پارالمپیک سئول در خصوص تیم گلبال صادر شده بود حتما آقایان می دانستند که عواقب این گونه اعمال چه خواهد بود ! به اعتقاد نگارنده ما که می دانستیم نمی خواهیم با رژیم اشغالگر قدس بازی کنیم ، بنابراین باید با سربلندی و سرفرازانه اعلام موضع می کردیم که با اسرائیل غاصب بازی نمی کنیم تا بازتاب آن جهان ورزش را در بر می گرفت نه حالا که به بهانه تغییر زمان مسابقه با آمریکا بازی نکردیم و این مساله نه تنها بازتاب وسیعی نداشت بلکه با محرومیت و جریمه سنگینی هم مواجه شدیم! به هر تقدیر هنوز نفهمیدیم که این دوگانگی را چگونه هضم کنیم، یعنی در جایی به خاطر به رسمیت نشناختن رژیم اشغالگر قدس رویارویی با آنان را به شکلی نمی پذیریم، اما از سویی دیگر دبیرکل کمیته ملی پارالمپیک کشورمان با ورزشکاران رژیم اشغالگر قدس خوش و بش می کند و شخصا مدال بر گردن ورزشکاران اسرائیلی می اندازد و با آن ها دست می دهد!!! آیا عکس ها و فیلم های این گونه مراسم نمی تواند در جهان بیانگر این باشد که ما با اسرائیل غاصب مشکلی نداریم و آن ها را به رسمیت شناخته ایم ؟!! اما مساله اصلی این است که در کشورمان چه کسی مسئول برخورد با این قبیل اعمال ناشایست که به زیر پا گذاردن اصول و ارزش های نظام منجر می شود، است ؟ متاسفانه می شنویم که این آقای مسئول (اشرفی) در پاسخ به اعتراض برخی از اعضای کاروان گفته است : من در مسابقات رسمی چون جایگاه جهانی دارم . دیگر یک فرد ایرانی محسوب نمی شوم!!! آیا این توجیه مناسبی است تا با این اقدام غیراصولی و وطن فروشانه بخواهیم موقعیت به اصطلاح جهانی خود را حفظ کنیم ؟!! این بر مسئولان امر است تا با این گونه اعمال و رفتار برخورد نمایند تا دیگر شاهد چنین افتضاحاتی نباشیم و هر کس به خود اجازه ندهد تا به خاطر چسبیدن به مقام جهانی اش اعتبار و آبروی نظام مقدس ما را زیر سئوال ببرد
ز محرومیت بسکتبال با ویلچیر ایران تا مدال انداختن به گردن ورزشکار اسرائیلی
در مسابقات پارالمپیک امسال تیم ملی بسکتبال با ویلچیر جانبازان و معلولین بر اساس تدبیر مسئولین فدراسیون جانبازان و معلولین و کمیته ملی پارالمپیک برای روبرو نشدن با تیم رژیم اشغالگر صهیونیستی به بهانه تغییر ساعت مسابقه ایران و آمریکا با تیم آمریکا بازی نمی کند و در نتیجه دچار یک محرومیت شدید در سطح جهانی می شود.
محرومیت این تیم که برادران معلولین و جانباز برای عضویت در آن سالها زحمت زیادی کشیده بودند و با هزاران امید مشقات تمرین و فعالیتهای سخت ورزشی را به جان خریده بودنند با این محروحیت شدید برای چند سال ناامید و سرخورده کرد
با این حال برای این عزیزان تحمل این حادثه بدلیل پاسداری از ارزشها و آرمانهایی که بدان معتقدند قابل تحمل است .
ولی چگونه تحمل توان کرد که مسئولین این محرومیت خود با زیر پا گذاشتن این آرمان و اعتقاد با دشمن نرد عشق می بازند
چگونه قابل تحمل است که یکی از عوامل این محرومیت به بهانه حفظ اعتقادات مدال بر گردن ورزشکار اسرائیلی اندازد و در کنار پرچم رزیم اشغالگر قدس عکس بگیرد
ولی علی رغم اعتراضاتی که صورت گرفته مسئولین فدراسیون جانبازان ومعلولین مهر سکوت زده اند و منتظر نشسته اند با مرور زمان قضیه به فراموشی سپرده شود
پاوررقی: برخی اعتراضات و نوشته ها در این رابطه
دوگانگی در رفتار مسوولان کمیته ملی پارالمپیک ایران - روزنامه گل
رفتار خائنانه برای حفظ پست بین المللی!! - جهان فوتبال
هفته بسیج بیاد همه بسیجیانی که (که امروز سپاه آنان را رزمنده سابق و نه بسیجی می خواند) برای دفاع از این سرزمین به مقابله با خصم دون پرداختند.
قصه بچه بسیجی / مرحوم ابوالفضل سپهر
قصه بچه بسیجی
یه روزی روزگاری
دو تا بچه بسیجی
نمیدونم کجا بود
تو فکه یا دوعیجی
تو فاو یا شلمچه
تو کرخه یا موسیان
مهران یا دهلران
تو تنگه حاجیان
تو اون گلوله بارون
کنار هم نشستند
دست توی دست هم
با هم جناق شکستند
با هم قرار گذاشتن
قدر هم رو بدونن
برای دین بمیرن
برای دین بمونن
با هم قرار گذاشتن
که توی زندگیشون
رفیق باشن و لیکن
اگر یه روز یکیشون
پرید و از قفس رفت
اون یکی کم نیاره
به پای این قرارداد،
زندگیشو بذاره
سالها گذشت و اما
بسیجیهای باهوش
نمیذاشتن که اون عهد
هرگز بشه فراموش
یه روز یکی از اون دو
یه مهر به اون یکی داد
اون یکی با زرنگی
مهر گرفت و گفت: «یاد»
روز دیگه اون یکی
رفت و شقایقی چید
برد و داد به رفیقش
صورت اونو بوسید
گل رو گرفت و گفتش:
«بسیجی دست مریزاد»
قربون دستت داداش
گل رو گرفت و گفت: «یاد»
عکسهای یادگاری
جورابهای مردونه
سربندهای رنگارنگ
انگشتری و شونه
این میداد به اون یکی
اون یکی به این میداد
ولی هر کی میگرفت
میخندیدند و میگفت: «یاد»
هی روزها و هفتهها
از پی هم میگذشت
تا که یه روزی صدایی
اینطور پیچید توی دشت
یکی نعره میکشید:
»عراقیها اومدن
ماسکها تون بذارین
که شیمیایی زدن»
از اون دو تا یکیشون
در صندوقشو گشود
ماسک خودش بود ولی
ماسک رفیقش نبود
دستشو برد تو صندوق
ماسک گازشو برداشت
پرید، روی صورت
دوست قدیمی گذاشت
همسنگر قدیمش
دست اونو گرفتش
هل داد به سمت خودش
نعره کشید و گفتش:
«چرا میخوای ماسکتو
رو صورتم بذاری
بذار که من بپرم
تو دو تا دختر داری»
ولی اون اینجوری گفت:
«تو رو به جان امام
حرف منو قبول کن
نگو ماسک رو نمیخوام»
زد زیر گریه و گفت:
اسم امام نبر
ماسکو رو صورت بذار
آبرو ما رو بخر
زد زیر گوشش و گفت:
کشکی قسم نخوردم
بچه چرا حالیت نیست؟
اسم امام رو بردم
اون یکی با گریه گفت:
فقط برای امام!
ولی بدون، بعد تو
زندگی رو نمیخوام!
ماسکو رفیقش گرفت
گاز توی سنگر اومد
وقتی میخواست بپره
رفیقشو بغل زد
لحضههای آخرین
وقتی میرفتش از هوش
خندید و گفت: برادر
«یادم ترا فراموش»
آهای آهای برادر
گوش بده با تو هستم
یادت میاد یه روزی
باهات جناق شکستم
تویی که روز مرگیت
توی خونه نشونده
تویی که بعد چند سال
هیچی یادت نمونده
عکسهای یادگاری
جورابهای مردونه
سربندهای رنگارنگ
انگشتری و شونه
هر جی رو بهت میدم
روی زمین میندازی
میگی همهاش دروغ بود
«یاد» نمیگی، میبازی
گزارش فارس از مشکلات جانبازان ضایعه نخاعی
دلاورمردانی که کمر خم کردند تا قامت راست کنیم
خبرگزاری فارس : جانباز بر روی صندلی چرخ دار، این همراه همیشگیاش مینشیند و گاهی با نگاهی به اطراف به نقطهای خیره میشود اما چه کسی میداند که در اعماق چشمهای
منتظرش به کدام بینهایت مینگرد. آیا قامت استوار او را کسی به یاد میآورد؟
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت خبرگزاری فارس، آرمان و اهدافی که با رنج و زحمت فراوان برای پیروزی انقلاب اسلامی به دست آمده است را تنها با احترام به شأن و منزلت یادگاران جنگ میتوان حفظ کرد.
با توجه به این که دفاع از ارزشهای انقلاب و جنگ رسالتی بزرگ است، رسیدن به این هدف مسئولیتی عظیم را بر دوش تمام آحاد مردم میگذارد.
جانبازهای ضایعه نخاعی گروهی از یادگاران دوران سلحشوری دفاع مقدس هستند، سلحشورانی که دلیرمریشان در عرصه تاریخ کم نظیر است.
جانباز هر روز قصه عملیاتهای دوران دفاع مقدس را در ذهن خود مرور میکند و گاهی با یاد روزهایی گذشته روز را شب میکند، روزهایی که شاید دیگر هرگز برایش تکرار نشوند.
بدنبال ضرب و شتم وحشیانه جانباز قطع نخاع سید درویش حسینی توسط ماموران اجرائیات شهرداری کرمانشاه انجمن جانبازان نخاعی ایرانیان (جانا) نامه سرگشادهای خطاب به استاندار کرمانشاه منتشر کرده است.
در بخشی از این نامه آمده است:
«این حادثه بخصوص برای ما جانبازان نخاعی که در طی این مدت با تمام وجود آلام وارده بر جسم رنجور برادرمان سید درویش حسینی را تا عمق جان لمس کردهایم و با هر سوز و آه ایشان سوخته ایم هرگز فراموش شدنی نیست و این نه به سبب زخمها و ضربات وارده بر پیکر بی حس و حرکت ایشان است، چرا که هر جانباز سرافرازی با اقتداء به مولا و سرور جانبازان، قمر بنی هاشم (ع) در راه دفاع از مظلوم از قطعه قطعه شدن جسم مجروحش هم دریغ ندارد، بلکه به علت توجه دقیق به عمق فاجعه از نظر فرهنگی - اجتماعی در جامعه اسلامی است که در دیار پهلوانان در روز روشن و در انظار مردم کوچه و بازار در پیشگاه مردم مسلمان، فردی قطع نخاع و ناتوان از ایستادن بروی پای خود، آن هم کسی که در راه دفاع از عزت و صیانت این مرز و بوم دچار این ضایعه شده است کشان کشان به باد کتک گرفته میشود و مع الاسف نه هیچ دادرسی یافت میشود و نه هیچ غیرتی بجوش میآید. واسفاه ......؟ »
متن کامل اطلاعیه در ادامه مطلب
با اتصال سلولهای عصبی در مغز با ماهیچههای میمونها از طریق یک مدار، حرکت دوباره یک بازوی فلج میمونها را ممکن کردند و میمونها توانستند از راه این ارتباطات، دستان خود را بار دیگر حرکت دهند.
شعری از دکتر غلامعلی حداد عادل در وصف مقام معظم رهبری
ای نگاه روشنت فانوس دریای همه
ای دو چشمانت چراغ شام یلدای همه
آفتاب صورتت خورشید فردای همه
ای دل دریاییات کشتی نشینان را امید
وی نگاه روشنت فانوس دریای همه
ای بیان دلنشینت بارش باران نور
وی کلام آتشینت آتش نای همه
خندههای گاهگاهت خنده خورشید صبح
شعله لرزان آهت شمع شبهای همه
قامتت نخل بلند گلشن آزادگی
سرو سرسبزی سزاوار تماشای همه
گر کسی از من نشانی از تو جوید،گویمش
خانهای در کوچه باغ دل، پذیرای همه
لاله زار عشق یکدم بی گل رویت مباد
ای گل رویت بهار عالم آرای همه
برگرفته از سایت پارسینه
گفتگوی ایسنا با برادر جانباز میرزایی
دارنده مدال طلای پارا المپیک چین
محمدرضا میرزایی از جانبازان دوران دفاع مقدس استان فارس است که در سال 1365 در عملیات کربلای 5 و در منطقه شلمچه پشت دریاچه ماهی بر اثر اصابت ترکش دشمن قطع نخاع شد و به خیل جانبازان سرافراز پیوست. او بعد از مجروحیت نیز دست از تلاش بر نداشت و تا کنون در عرصههای مختلف ورزشی افتخارافرینیهای زیادی داشته است که کسب چهار مدال طلا که آخرین آنها در پاراالمپیک پکن بود نشان از روحیه بالای این جانباز ورزشکار دارد. تنها خواسته میرزایی دیدار حضوری با رییس جمهور برای بیان مشکلات محل زندگی خود و همشهریانش است
ادامه مطلب ...هدیه «هما» به جانبازان!
بگزارش سایت عبرت:
در اقدامی عجیب و بی سابقه هواپیمایی جمهوری اسلامی "هما" بلیط جانبازان عازم خارج از کشوررا نزدیک به دو برابر و با قیمتی متفاوت از توریستهای ایرانی شیک پوش محاسبه می کند،بر اساس مصوبات مجلس شورای اسلامی و هیئت دولت موضوع تخفیف بهای بلیط به جانبازان بصورت قانون در آمده و این عزیزان میتوانند با استفاده از کارت خود از این امتیاز بهره بگیرند و جالب آنکه دولت بابت چنین مواردی به هواپیمایی های ایرانی سوپسید پرداخت می نماید
یادداشت های خوانندگان این خبر در سایت تابناک نیز جالب است بخوانید:
ضرب و شتم برادر جانباز کرمانشاهی و توهین به جانبازان مورد نادر و منحصر به فردی نیست بسیار اتفاق افتاده است که در گوشه کنار این کشور جانبازی مورد اهانت و ضرب و شتم قرار میگیرد.
باکی نیست
چرا به قول دوست جانبازم شاعر توانا بهروز ساقی
در سینه فراخ درختان این دیار
بگذار بذر زخم بکارند تیشهها
اما درد از رفتار و کنش صاحب منصبانی است که با رفتارها و سیاست های خود زمینههای پیدایش رفتار اهانت آمیز به جانبازان را فراهم آوردهاند.
درد از آنجایی است که ارباب رسانه در کشوری که جانبازان تا پای جان برای آن جانفشانی کردهاند اخبار مربوط به حوزه جانبازی را سانسور کردهاند و تنها به خبرهایی از نوع به به و چه چه اکتفا میکنند.
ما غم خویش در سینه نهان می داریم تا در تنهایی خود به حضرت دوست شکایت بریم و در بیرون به سخن خواجه شیراز عمل می کنیم که فرمود
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و هم نوا با بهروز ساقی می خوانیم:
چین گرفته چهره مرد از الم
موج بر سیمای دریا مانده است
روبهان اینک سعایت میکنند
شیر زخمی را که تنها مانده است
یادگار سالهای عاشقی
این زبان ناشکیبا مانده است
گرچه یاران با شهادت رفتهاند
شیوه جانبازی اما مانده است
(برگرفته از کتاب گلستان آتش)