روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

مشکلات زندگی یک جانباز ویلچیری


خبرگزاری فارس: همسر یک جانباز 70 درصد گفت: خیلی وقت‌ها وقتی به تنهایی ویلچر همسرم را از پله‌ها بالا می‌برم، مردم فقط نگاه‌ می‌کنند؛ وضعیت شهر هم به گونه‌ای نیست که همسرم به راحتی با ویلچر در شهر تردد کند به همین خاطر هم معمولاً جای خالی او در گردش‌های خانوادگی خالی است



در شهر ما بار سختی‌ها و مشکلات یک جانباز ویلچری اول به دوش خودش و بعد بر دوش همسر اوست.

فاطمه هاشم‌زاده در گفت‌وگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: همسرم معمولاً مجبور است برای انجام کارهای معمولی نیز از ماشین استفاده کند. برای اینکه شهر ما طوری شکل نگرفته است که یک جانباز ویلچری بتواند بدون کمک فرد دیگری در شهر تردد کند و استقلال عمل داشته باشد.
وی ادامه داد: به همین خاطر هم کارها را طوری به کمک بچه‌ها انجام می‌دهیم که همسرم مجبور نباشد از خانه خارج شود، وقتی می‌بینم او برای رفت و آمد در شهر عذاب می‌کشد، سعی می‌کنم طوری رفتار کنم و جایی بروم و برنامه خانه را طوری تنظیم کنم که او راضی باشد و کمتر اذیت شود.

*فرزندانم تا به حال با پدرشان سینما نرفته‌اند
هاشم‌زاده بیان داشت: برای تفریح‌های خانوادگی نیز مجبوریم گزینشی عمل کنیم و به جاهای به‌خصوصی برویم‌ مثلاً یک پارک نزدیک سه‌راه تهرانپارس است که نزدیک محل زندگی ما است؛ اگر بخواهیم با همسرم برای تفریح بیرون برویم، معمولاً به آن پارک می‌رویم‌ چون رفت و آمد ایشان با ویلچر در آن پارک راحت‌تر است.
وی اظهار داشت: بچه‌ها را نیز بیشتر با اردوهایی که مدرسه می‌گذارد یا گاهی با اردوهای علمی و تفریحی شهرداری به گردش می‌برم چون نمی‌توانند با پدرشان همه جا بروند از طرفی نمی‌شود بچه‌ها را از دیدن جاهای تاریخی و دیدنی محروم کرد.
این همسر جانباز 70 درصد گفت: مثلاً بچه‌ها تا به حال نتوانسته‌اند با پدرشان به سینما بروند‌ حتی یکی دو بار که بنیاد شهید هم دعوت کرده بود، نرفتیم چون ایشان نگران بود که سالن سینما پله داشته باشد و رفتن به آنجا برای او مشکل باشد و من و بچه‌ها اذیت شویم.

*‌جانباز که سلامتی‌اش را فدای راحتی ما کرده باید آسایش داشته باشد
هاشم‌زاده اضافه کرد: همیشه تلاش کرده‌ام تا شرایط برای آسایش همسرم مهیا باشد چون معتقدم ما که چهار ستون بدنمان سالم است و می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم و هر جا که می‌خواهیم به راحتی برویم باید خدا را صدها بار شکر کنیم بلکه این جانبازها که سلامتی خودشان را فدای راحتی ما کرده‌اند باید حداقل در چهاردیواری خانه خودشان کمی راحت باشند.
این همسر جانباز 70 درصد بیان داشت: از بنیاد شهید 6 میلیون تومان وام گرفتم و درهای ورودی و سرویس بهداشتی را مناسب‌سازی کردم، مهندس ساختمان هم به‌زور همکاری ‌کرد ولی بالاخره انجام شد چون دوست داشتم راحتی ایشان را مهیا کنم.
وی افزود: بچه‌ها را هم طوری تربیت کرده‌ام که قدری در کارها کمکم می‌کنند‌ مثلاً گاهی که در خیابان احتیاج به کمک دارم، سریع سر ویلچر پدرشان را می‌گیرند و کمکم می‌کنند تا نگاه‌ها کمتر شود یعنی شهر و محل زندگی ما آن قدر وضعیت ایده‌آلی ندارد که جانباز ویلچری یا یک معلول با خیال راحت بتواند تنها در شهر تردد کند و سرخورده و شرمنده نشود. جانبازان خیلی روحیه حساسی دارند و از این مسئله همواره غفلت شده است.

*یک جانباز ویلچری نمی‌تواند به راحتی از مترو استفاده کند
هاشم‌زاده با اشاره به مشکلات تردد جانبازان و معلولان ویلچری در شهر اظهار داشت: فکر نمی‌کنم یک جانباز ویلچری اصلاً بتواند از مترو استفاده کند چون باید کلی بگردد تا آسانسورش را پیدا کند تازه اگر با وضعیت شلوغی مترو، بتواند وارد قطار شود.
وی گفت: طی این دو سال اخیر خوشبختانه برخی از پل‌های خیابان به پیاده‌رو وسیع شده و ویلچر به راحتی از آن عبور می‌کند و فکر می‌کنم فقط این مسئله قدری برای ما راحت شده است.
این همسر جانباز 70 درصد اظهار داشت: اوایل ازدواج‌مان در خیابان اتحاد زندگی می‌کردیم، مدتی سعی کردم کمتر همراه همسرم باشم تا اتکا به نفسش تقویت شود تا اگر در مواقعی من نبودم با مشکل کمتری روبه‌رو باشد؛‌ یک روز برای خرید از پیاده‌رو وارد خیابان ‌شد که چرخ ویلچرش به لبه‌های پل گیر ‌کرد و با صورت روی زمین افتاد و تا چند دقیقه کسی نبود که کمکش کند. وقتی با کمک یک پسر‌بچه به خانه آمد تا چند روز نتوانست حال عادی پیدا کند و حال روحی‌اش بد بود.

*وقتی ویلچر همسرم را از پله‌ها بالا می‌برم، مردم فقط نگاه می‌کنند
وی ادامه داد: خیلی وقت‌ها هنگامی که تنهایی ویلچر همسرم را از پله‌ای بالا می‌برم، مردم فقط می‌ایستند و نگاه‌ می‌کنند. خب همسرم هم ناراحت می‌شود و حاضر است در این محیط‌ها و جمع‌ها حضور نداشته باشد تا مشکلی پیش نیاید.
هاشم‌زاده افزود: اگر همسرم کار اداری داشته باشد، من باید با او باشم؛ می‌گوید در این شهر کسی که به داد من نمی‌رسد، فاطمه تو همراهم باش.
وی ادامه داد: یک بار که در وزارت بازرگانی کار داشتیم، درست یادم هست که ویلچر همسرم را 8 تا پله بالا کشیدم و هیچ‌کس به کمکم نیامد؛ انگار این رفتارم برای مردم جذابیت دارد و دوست دارند ببینند من چطور این کار را انجام می‌دهم؛ وزارتخانه که مناسب‌سازی شده نیست هیچ، نگهبانش هم می‌گفت ورودی دیگری نیست باید از همین جا بروید.
هاشم‌زاده گفت: بار دیگر که به آنجا رفتیم، نگهبان لطفی که کرد این بود که گفت می‌توانید از در پارکینگ بیایید اما ماشینش را بیرون پارک کند البته آنجا هم شیب خیلی تندی داشت.
وی اظهار داشت: فکر می‌کنم در زمینه کمک به معلول و جانباز واقعاً در جامعه ما فرهنگ‌سازی نشده است؛ در شهر ما بار سختی‌ها و مشکلات یک جانباز ویلچری اول به دوش خودش و بعد بر دوش همسر اوست.

نظرات 1 + ارسال نظر
کاوسی دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:11 ب.ظ http://mighat61.blogfa.com

سلام و خداقوت
خانم هاشم زاده، جانباز واقعی شما هستید. خداوند حق همسران جانبازان را به جانبازان حلال کند. در مورد مناسب سازی معابر هم باید به مسئولین گفت : گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من / انچه البته به جایی نرسد فریاد است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد