روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

نگاه کاسبکاران خودروسازان داخلی به جانبازان


در حالیکه جانبازان بیشتر تمایل دارند برای کمک به صنعت کشورو حمایت از خودروسازان داخلی بجای واردات خودرو از خودروهای داخلی استفاده کنند متاسفانه صعنت خودروسازی کشور انکار هیچ احساس مسئولیتی در قبال جانبازان که هستی خود را برای حفظ و بقای این کشور فدا کرده اند ندارند.

داشتن خودرو برای جانبازان نه یک خواست از سر شکم سیری و رفاه طلبی، بلکه یک نیاز زیربنایی و ضروری است و تامین آن نیز یک وظیفه عمومی و ملی است که  بر عهده نظام اجرایی کشور است.

آیا شایسته نیست که صنعت خودروسازی کشور یکبار هم که شده در فضای انحصاری و بی رقبابت تولید خودرو نگاه کاسبکارانه و منفعت طلبانه خود را کنار بگذارد و وظیفه خود بداند بهترین خودروها را با شرایط مناسب برای نزدیک به 6000 جانباز مشمول مصوبه واردات خودرو تخصیص دهد.


ادامه مطلب را در سایت جانباز نیوز بخوانید


مردی که فقط می خواست بگوید سیب

یادداشت زیر را جانباز عزیز مجید صوفی برای ما ارسال کرده اند با تشکر از ایشان


مردی که فقط می خواست بگوید سیب




می خواست برود، ولی چیزی او را پایبند کرده بود. می خواست بماند، ولی چیزی او را به سوی خود می کشید. می خواست بنویسد، قلمی نداشت، می خواست بایستد، چیزی او را وادار به نشستن می کرد.می خواست بگوید، لبان خشکیده اش نمی گذاشتند. می خواست بخندد، تبسم در صورتش محو می شد. می خواست دست بزند و شادی کند، ولی دستانش یاری نمی دادند. می خواست نفس عمیقی بکشد و تمام اکسیژن های هوا را ببلعد، اما چیزی راه تنفسش را بسته بود. می خواست آواز سر دهد، نغمه اش به سکوت مبدل شد. می خواست پنجره ی کلبه اش را باز کند و از دیدن زیباییها لذت ببرد ، اما با اینکه پنجره با او فاصله ای نداشت این کار برایش غیر ممکن بود. می خواست بی پروا همه چیز را تجربه کند ولی دیگر فرصتی وجود نداشت. می خواست پرنده ی زندانی در قفس را پرواز دهد ولی ناتوان بود. می خواست گلی بچیند و به کسی که به او خیره شده بود بدهد دستش جلو نمی رفت. می خواست به همه بگوید دوستشان دارد و عاشقشان است لبش گشوده نمی شد، می خواست ستاره های آسمان را بشمارد و هنگام عبور شهاب آرزو کند که کاش روزهای رفته بر گردند. آخر او عکسی در قابی کهنه بود که توان هیچ کاری را نداشت می خواست حداقل لبخندی به لب داشته باشد اما لبانش خشکیده بود. یادش افتاد کاش وقتی عکاس گفت:( بگو سیب), از دنیا گله نمی کرد. دلش می خواست اگر نمی تواند هیچ کاری بکند


فقط بگوید سیب

سایت شرکتهای خودرو ساز

سایت شرکتهای خودروسازی که برای مبادله خودرو با امتیاز جانبازان اعلام آمادگی کرده اند


1- شرکت پارس خودرو


مشخصات و عکس خودرو های این شرکت


ماکسیما

مکان

مورانو

تینا

قشقایی

ریو

پیکاب


2- ایران خورو

مشخصات و عکس خودرو های این شرکت

سوزوکی

پژو206

سمند

پژو پارس


شرایط فروش


4- بهمن

مشخصات و عکس خودرو های این شرکت

مزدا 3

عکس مزدا3


5- سایپا




نایب الزیاره

امروز نایب الزیاره دوستان بودم در حرم عبدالعظیم حسنی توفیق شد همراه تعدادی از جانبازان ساکن شهرک شاهد تهرانپارس ضمن زیارت، در نمازجمعه شهر ری شرکت کنیم.

نکته ای که برای من جالب بود و انگیزه نوشتن این مطلب شد این بود که الحمدالله مجموعه حرم عبدالعظیم حسنی را بخوبی مناسب سازی کرده اند در کنار نواقص جزیی که وجود دارد بهتراز اماکن زیارتی دیگر، حتی بهتر از حرم رضوی مناسب سازی شده است.

در کنار رمپ های مناسب دستشویی ویژه استفاده معلولین استفاده از تابلوهای راهنما که مسیر عبور معلولین را نشان می داد قابل توجه بود.

البته چند رمپ تند نیز وجود داشت که به اقتضای محل آن بود و در کنار خود ضریح حسنی و امامزادگان طاهر و حمزه رمپی وجود نداشت که این نقیصه نیز براحتی قابل حل است.

این مطلب را جهت اطلاع دوستان و تقدیر و تشکر از مسئولین مربوطه نوشتم. به امید تلاش مسئولین برای مناسب سازی کامل

آخرین خبر در باره خودرو و سوخت

بالاخره ظاهرا یواش یواش یخ مسئولین آب میشود دارند در باره خودرو جانبازان تصمیماتی می گیرند

فعلا همین قدر را داشته باشید خودروسازها زحمت کشیدند و صد البته مرحمت کردند خودرو هایی که برای جانبازان در نظر گرفته اند مشخص کرده اند.


فعلا 4 خودروساز اعلام آمادگی کردن اگر میشد پای بقیه خودروسازها و شرکتهایی که نمایندگی شرکتهای خارجی را دارند هم بازمی شد بهتر بود

شما اینجور فکر نمی کنید


خبرها را در سایت جانباز نیوز ببینید


یادداشت دکتر احمدیان را نیز حتما بخوانید


اگر وزیر مرد بود

« اگر وزیر مرد بود »


حدود بیست روز با درد سینه وسرفه های تمام نشدنی کنار آمدم ودر این مدت از قرص وکپسول وشربت سینه که از قبل مانده بود استفاده کردم ولی سرفه ها تمام شدنی نبود، دست به دامان داروهای گیاهی دراز کردم ولی آنها هم جوابم کردند.

لاجرم به پزشگ مراجعه که او هم چند سطر خطوط کوفی در دفترچه ام به یادگار نوشت وراهی داروخانه ام کرد ، به چند داروخانه مراجعه کردم و هر کدام با ابراز تاسف از اینکه دارویم را ندارد آدرس داروخانه دیگری را می داد ، آخرین داروخانه ای که مراجعه کردم مسئولش گفت : شاید داروخانه سجاد داشته باشد .
دوساعتی از غروب گذشته بود که وارد صف پذیرش داروخانه سجاد شدم ، هنگامی که نوبتم شد دفترچه را به دست نسخه خوان دادم واو یک شماره سه رقمی به دستم داد.
با خوشحالی در کنار سی چهل نفری که منتظر اعلام اسامیشان برای رفتن به صندوق بودند نشستم ، حدود چهل دقیقه طول کشید تا صدایم زدند ، دراین مدت به فکر فرو رفتم ، از خودم می پرسیدم داروخانه ای که سهمیه داروهای کمیاب استان اصفهان را می گیرد چرا فقط یک نسخه پیچ دارد ؟! چرا این صف طولانی ایجاد شده ؟ چرا مردم این همه وقت باید منتظر بمانند؟ چرا داروخانه ای که عنوان آموزشی دانشکده علوم پزشکی اصفهان را دارد باید اینچنین باشد؟ مغز کوچکم که قسمتی از آن در اولین سال دفاع مقدس از بین رفته وبرادر صدام هیچگاه حالی ازش نپرسید پراز چراهای فراوان شده بود و یک آن به خود آمد وگفت: برخیز صدایت می زنند. اکنون سه ساعتی می شد که خورشید بساط خود را جمع کرده ومغازه های اطراف داروخانه روزیشان را گرفته ورفته بودند تا آرامشی را که شهدا با دادن خون خود برایشان به ارمغان آورده بودند با خانواده تقسیم کنند.



به سوی باجه تحویل دارو رفتم وبه پسر جوانی که شاید آن هنگام که مجروح شدم هنوز نطفه اش بسته نشده بود یا طفل شیرخواری بیش نبود سلام کردم و خسته نباشید گفتم ،پاسخی نشنیدم، بله او هم خسته است واگر بخواهد جواب تمام سلامها را بدهد زبانش مو درمی آورد !
پرسید فتو کپی کارت جانبازی داری گفتم بله دارم گفت یک کپی هم از نسخه باید بگیری ! در حالی که یاد غزل مست وهوشیار از زنده یاد پروین اعتصامی  افتاده بودم گفتم الان جایی باز نیست، کجا کپی بگیرم ؟ گفت اشکال ندارد همان کپی کارتت را بده ، کپی کارت را دادم ومنتظر ماندم ، مقداری قرص وآمپول جلویم نهاد ونام نفر بعدی را اعلام کرد ، نگاهی به داروها انداختم وبا شرمندگی تمام گفتم، آقای دکتر، ببخشید اینها که داروهای نسخه بنده نیست ، گفت، تو دکتری؟ گفتم دکتر نیستم ولی سی سال است دارو مصرف می کنم ومی توانم تشخیص بدهم، اینها آن چیزی نیست که در نسخه نوشته شده است، گفت اینها مشابه همانهاست! وقت «مردم» را نگیر ! نمی خواهی این نسخه ات برو جایی دیگر بگیر! گفتم می خواهم با مسئول داروخانه صحبت کنم ، گفت برو فردا بیا ، الان مسئول نیست! گفتم مگر می شود داروخانه ای با این عظمت مسئول نداشته باشد؟ گفت همین که گفتم من دیگر با تو حرفی ندارم! گفتم پشت این نسخه بنویس که این داروها را نداری ، گفت نمی نویسم ، برو هر کار می خواهی بکن.!


یاد گفتگوی مدیر آژانس شیشه ای وحاج عباس افتادم که مدیر آژانس در پاسخ به التماسهای حاج عباس مکه نرفته می گفت: آقا؟ دیگه توهین بسه، بفرمائین بیرون خواهش میکنم، بفرمائین خواهش میکنم... ببینم؟ مگه برای اون هشت سال کشت و کشتار از من اجازه گرفتی؟ که حالا حق و حقوقتو از من میخوای؟ برو این وظیفه رو از همون کسایی بخواه که اونو بهت تکلیف کردن، برو خواهش میکنم، مگه اینجا بنگاه خیریه است؟ یک ساعته تحملت کردم...


نسخه را گرفتم وآرام بیرون آمدم ، نه حاج کاظم آژانس شیشه ای بودم ونه عباس خیبر، بغض گلویم را می فشرد واشگ امانم را بریده بود، یاد شروع جنگ افتادم ورفتن به جبهه والتماس کردنم برای رفتن به خط،، یاد لنج مریم کارون افتادم ونوحه ای که بچه ها می خواندند« این دل تنگم عقده ها دارد  گوییا میل کربلا دارد» یاد آنروزها که از پس روزها در بیمارستان به هوش آمدم وخوشحال از اینکه ذره ای از دینم را اداء کرده ام .



فراموش نمی کنم که در سومین روز از حمله سپاه سگ قلاده گسیخته داوطلب به جبهه رفتم وکسی وادارم نکرد که امروز بخواهم نزد او گله کنم واز نامرادیها ونامردمیها بگویم .
یادم نمی آید در طول سی سال مجروحیتم سهمی خواسته باشم که امروز به خاطر آن اینهمه تحقیر شوم.
ای کاش به جای مجروح شدن مرده بودم وامروز نظاره گر این همه بی اعتنایی وتوهین نبودم .
راستی اگر وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مرد بود فرقی می کرد؟



                                                                                       پانزدهم مهر ماه 1389  
                                                                          محمد حسن غلامعلیان

توافقنامه بنیاد با خودرو سازان شنبه امضا می شود

فاش نیوز - نشست کارگروه ویژه خودرو جانبازان با خودروسازان برای امضای نهایی توافقنامه هفته گذشته شنبه برگزارمی شود.بنا برگزارش رسیده به فاش نیوز ، پس از مهلت 48 ساعته ای که بنیاد برای اعلام نظر درباره جزئیات توافق باخودرو سازان برای واگذاری خودرو داخلی به جانبازان داشت و پس از آن...


ادامه مطلب .....

نحوه ارتباط با مشاور فرمانده کل سپاه در امور ایثارگران

برای ارتباط با برادر جانباز سردار صفری،  

  

 

مشاور فرمانده کل سپاه در امور ایثارگران  و طرح مشکلات و درخواست ها و اخذ راهنمایی های لازم می توان با شماره های زیر ارتباط گرفت 

 

تلفن: 

 

  - 33242053 -  35232422  

 

نمابر :   

 

77468795

 

پیامک: 

 

3000990033

سهمیه بنزین سال 89 جانبازان واریز می شود

سهمیه بنزین سال 89 جانبازان واریز می شود 


سردار حسین صفری از واریز سهمیه بنزین ویژه جانبازان تا آخر مهرماه خبر داد. 


وی در گفت وگو با خبرنگار صبح صادق افزود: براساس ابلاغ ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت به شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی، سهمیه سوخت ویژه جانبازان اول فروردین تا مهرماه 89 برابر مصوبه سال 88 در قالب کارت سوخت جداگانه ای به جانبازان تحویل خواهد شد.
مشاور امور ایثارگران فرمانده کل سپاه خاطرنشان کرد: این سهمیه برای 20 درصد از جانبازان 25 تا 49 درصد که دارای محدودیت جسمی و حرکتی بوده و قادر به استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی نیستند در نظر گرفته شده و به تشخیص بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ها به جانبازان واجد شرایط داده خواهد شد.

اعاده به خدمت جانبازان

برابر ماده چهار تسهیلات استخدامی و اجتماعی مصوبه تیرماه سال 74 جانبازان برای یک بار چنانچه به دلیل محکومیت یا رأی مراجع قضایی یا هیأت های رسیدگی به تخلفات اداری یا سایر مراجع قانونی از کار برکنار نشده باشند، می توانند اعاده به خدمت شوند. 

 

سردار صفری مشاور فرمانده کل سپاه در امور ایثارگران در پاسخ به سوالی در رابطه با اعاده به خدمت جانبازان که در روزنامه صبح صادق درج شده با اعلام این خبر افزوده اند: 

 

در صورت تعلل دستگاه در اجرای قانون شما می توانید از تاریخ صدور حکم کمیسیون ماده 16 با تقاضای اعاده به خدمت حقوق و مزایای خود را از دستگاه مربوطه مطالبه کنید.
 

ادامه مطلب ...