روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

روزنوشت های جانبازی

دست نوشته های یک جانباز وبگرد

ابو عطای شرقی



در کودکی یکی از سوال های همیشگی ام این بود که آیا در همه جای دنیا این همه خائن هست یا فقط در ایران ما اینچنین است.

وفتی کتاب تاریخ را ورق می زدم غم بزرگی تمام وجودم را فرا می‌گرفت تا حدی که نمی توانستم جلوی بغضم را بگیرم. به درس تاریخ علاقمند بودم اما از کتاب تاریخ بدم می آمد. بعد ها وقتی بزرگتر شدم بر من معلوم شد که اکثر قریب به اتفاق هم نسلان من از چنین احساسی در رنج بوده اند و کمابیش تجربه ای مشترک را از سر گذرانده ایم و بی‌آن که به نتیجه ای برسیم کودکی را از سر گذرانده ایم بدون آن که لحظه ای این احساسات یا تجربیات را فراموش کنیم.

اتفاقات این روزها باعث شده است تا دوباره این احساسات در من زنده شود و این سوال لحظه ای مرا رها نکند که آیا در همه دنیا این همه خائن هست؟

در حالی که امریکا و دوستانش آشکارا از تغییر در خاورمیانه دم می زنند و خاور میانه را با آزمایشگاه اشتباه گرفته اند و با الهام از تکنیک شبیه سازی به دنبال خاورمیانه بزرگ هستند غافل از آن که مشخص نشد نظم نوین جهانی به کجا انجامید؟ در حالی که هزاران زندانی فلسطینی در زندان های اسراییل به سر می‌برند و صرفا چند سرباز اسراییلی در دست حزب الله و حماس قرار دارد.

در حالی که بیش از دو هفته از حملات کشنده اسراییل به نوار غزه می‌گذشت و دنیا کور و کر و لال بود.

در حالی که ارتش لبنان کم ترین توان دفاع از لبنان را ندارد و جنگنده های اسراییلی بدون هراس آسمان فلسطین و لبنان را در می نوردند. در حای که قطعنامه های سازمان ملل فقط برای لبنان و فلسطین و جهان اسلام و کشورهای جنوب لازم الاجراست.

در حالی که نخست وزیر اسپانیا چفیه فلسطینی بر گردن می اندازد.

در حالی که یک پای ثابت تمام جنگها و جنگ افروزیها امریکا واسراییل هستند و عرصه قریب به اتفاق این جنگ ها سرزمین های اسلامی است.

در حالی که تمام کودکی و بزرگسالی ما در مزاحمت و فتنه انگیزی امریکا و دوستانش گذشت و فرزندان ما هم چنین ارث می‌برند.

 چاپ صفحه اول یک روزنامه که داعیه انسان دوستی و صلح طلبی اش گوی سبقت از همگان ربوده است با عنوان تمسخر آمیز بیروت زنده است در کنار عکسهایی متناقض با تیتر که نشانگر عمق ویران گری رژیم صهیونیستی است چه معنایی جز نشر وتبلیغ خیانت و خائن پروری می دهد.

خیانت به خود و به هویت اسلامی و به اهداف و آرمان های انقلاب و مردم و امام . بی دلیل نیست که گفته اند وقتی آب سر بالا می رود قورباغه ابو عطا می خواند . آیا سردبیرمحترم این روزنامه خود احمق است یا مردم و افکار عمومی را احمق فرض می کند که چنین بی پروا تخم نفاق می پراکند. به نظر میاید که ایشان در کودکی و در مدرسه مانند ما درس تاریخ نخوانده اند یا به تاریخ سرزمین های دیگر بیشتر عشق می ورزند یا شاید هم به ژورنالیسم در کشور های دشمن بیشتر علاقمندند. یا شاید هم روزنامه شرق را با شعبه ایرانی روزنامه‌های امریکایی و اسراییلی اشتباه گرفته‌اند. آن چه مسلم است این که هیچ بهانه ای را نمی توان برای سر پوش گذاشتن بر این نفخه نفاق و همراهی با دشمنان قسم خورده این ملت و اعتقادات و آیینش پذیرفت. در هیچ کجای مطلب نشانی از همراهی و مطابقت  ولو یک کلمه با عکس انتخابی به چشم نمی خورد. این تناقض تا حدی است که بگوییم شرق همان غرب است. جالب آن است که در سمت راست لوگوی شرق جوابیه این روزنامه به کیهان چاپ شده است که عمده استدلال آن بر پایه برتری حجمی و کمی این روزنامه درپوشش اخبار لبنان استوار است. وای بر ما که یک مطلب این روزنامه چنین فتنه انگیز است و وای بر ما که این روز نامه بیشترین حجم مطالب در این باره را داشته است.

در آخر از باب خیر خواهی و از سر تذکر یادآور میشویم که حداقل اگر به هیچ فطرتی و به هیچ آیینی و به هیچ مرامی معتقد نیستید لااقل آزاده باشید و انصاف به خرج دهید. ورق بر میگردد وتاریخ رقم خواهد زد که نه تنها بیروت بلکه لبنان و فراتر از همه این ها فلسطین وفدس زنده و پایدار می مانند البته نه به زعم شما و نه حتی با قلم و روزنامه شما.

در سفرهای استانی با اقای دهقان

با آقای دهقان در سفرهای استانی هیات دولت

 

از مهمترین برنامه های دولت آقای احمدی نژاد سفرهای استانی هیئت دولت است.

حضور مدیریت کلان کشور در استانها برای بررسی مسایل ومشکلات مردم امر بسیار پسندیده ای است که در باره اّثار مطلوب آن سخن بسیار گفته شده است.حضور کلیه اعضای دولت در این نشستها هم باعث می شود هیچ حوزه ای از نتایج این حضور بی بهره نماند و رضایت تمامی اقشار را هر چند نسبی جلب نماید. یکی از این اقشار جامعه ایثارگران کشور می باشد که از رهگذر این سفرها به طرح نظرات و مسایل و مطالباتش می پردازد. اما به نظر میاید که اختصاص بخشی از برنامه سفر به ایثارگران وجانبازان بیشتر جنبه تشریفاتی دارد . درست که در هر سفری دیدار هایی با این خانواده ها صورت می گیرد اما معمولا کمتر شاهد آثار مثبت مربوط به این دیدارها در زندگی ایثارگران هستیم و درسفرهای استانی تقریبا هرگز در اخبار و رسانه ها‌ شاهد گزارش یا اخباری مطلوب این قشر نیستیم.

 

به نظر میاید که اختصاص بخشی از برنامه سفر به ایثارگران وجانبازان بیشتر جنبه تشریفاتی دارد . درست که در هر سفری دیدار هایی با این خانواده ها صورت می گیرد اما معمولا کمتر شاهد آثار مثبت مربوط به این دیدارها در زندگی ایثارگران هستیم و درسفرهای استانی تقریبا هرگز در اخبار و رسانه ها‌ شاهد گزارش یا اخباری مطلوب این قشر نیستیم

برای مثال درخواست رسیدگی به مشکل قطع غیر قانونی حقوق مستمری جانبازان شاغل درسازمانهای دولتی یکی از بیشترین درخواست های مشترک در تمامی سفر های استانی رییس جمهور است اما ما هیچ نشانه ای از تاثیر این شکایات در تصمیم گیری های دولت نمی بینیم. قطع حقوق این دسته از جانبازان که تعداد کمی هم نیستند تخلف آشکار دولت و اجحاف و ظلم مضاعف به جانبازان است و آشکارا بر خلاف سیاست عدالت محوری دولت نهم است.

درخواست رسیدگی به مشکل قطع غیر قانونی حقوق مستمری جانبازان شاغل درسازمانهای دولتی یکی از بیشترین درخواست های مشترک در تمامی سفر های استانی رییس جمهور است اما ما هیچ نشانه ای از تاثیر این شکایات در تصمیم گیری های دولت نمی بینیم. قطع حقوق این دسته از جانبازان که تعداد کمی هم نیستند تخلف آشکار دولت و اجحاف و ظلم مضاعف به جانبازان است و آشکارا بر خلاف سیاست عدالت محوری دولت نهم است

آیا ذکر این مثال روشنگر ادعای فوق نیست . حال اگر چنین است مشکل در کجاست ؟ آیا مشکل در شعار های دولت است و تمام حوزه ها از این مشکل رنج می برند و سفرهای استانی نمایشی بیش نیست که از واقعیت به دور است یا این که معاون رییس جمهور و شخص آقای دهقان نمی تواند از حقوق زیر مجموعه اش به خوبی دفاع نماید و حداقل مشکلاتی اینچنین را که مربوط به تمام کشور است از رهگذر این نشست ها برطرف نماید. امیدواریم که هیچ یک از گفته های فوق واقعیت نداشته باشد. چه خوب است روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران و همچنین سایت ایثار کمی زحمت به خود بدهند و در باره این سفرها و ره توشه ودستاورد بنیاد ازاین حضور دست کم اطلاعاتی به افکار عمومی به خصوص ایثارگران ارائه بدهند.
اطلاعاتی در باره کمیت و کیفیت تصمیم سازی های مربوط به ایثارگران ونقش این مصوبات در ارتقاء زندگی این قشر و همچنین نهادینه شدن فرهنگ ایثار و شهادت در کشور بر اثر حضور مستقیم دولت در میان مردم تا لااقل کسانی مانند ما به بیراهه نیفتند و اسباب زحمت خود و دیگران را فراهم ننمایند.

 


فاطمیه و پذیرایی مفصل شهرداری از یک جانباز

 
 
فاطمیه و حکایت در و دیوار شهرداری تهران

روز دوشنبه 29/3 /1385شهردار منطقه یک تهران ملاقات عمومی دارد ؛ جانباز قطع نخاعی و شیمیایی جنگ تحمیلی با بیش از 70% از کار افتادگی ، با وقت قبلی و شماره نوبت 29 وارد شهرداری می شود .شهرداری پله دارد ؛ جانباز ویلچر دارد ؛ شهرداری آسانسور ندارد . ( بجز آسانسوری که مستقیماً به اتاق خواب شهردار می رود و مخصوص است )



یک نفر کمک می کند ، جانباز به طبقه اول می رسد ؛ در بعضی از اتاقها باز است ؛ ببخشید قربان، محل ملاقات با شهردار کجاست ؟ درطبقه تحتانی ؟!

یک نفر کمک می کند ؛ جانباز به زیرزمین شهرداری می رسد .
ببخشید آقا ، محل ملاقات عمومی با شهردار محترم کجاست ؟ طبقه سوم ؟!!

جانباز در طبقه سوم شهرداری است . چند نفر کمک کرده اند ؟!
ملاقات عمومی شهردار زود تر از موعد تمام شده است .

رفت وآمد برای جانباز سخت است ، کارش هم با شهردار کوتاه است؛ فکر می کند بهتر است منتظر بماند، روح او با انتظار خو گرفته است ؛ از کربلای پنج تا آن روز 20 سال می شود که منتظر است !

20 سال روی ویلچر ، 20 سال روی تخت آسایشگاه جانبازان ، 20 سال با زخم ، 20 سال با درد ، یکه و تنها ، اما همواره با امید ، همواره با اعتقاد ، همیشه با لبخند .

بیش از چهار ساعت ونیم بلا تکلیفی دراتاق شهردارکه برای او زمان زیادی نیست!
هر چند جسمش ناتوان است وکنترل ادرار ومدفوعش هم با دستگاه فرستنده وگیرنده !
هر چند درون تمام بدنش سیم کشی شده و مثل آدم آهنی کار می کند .
هر چند بجز دو دست و سر و گردنش در باقی اندام خود حس ندارد و فلج است .
و هر چند ...

صبرش زیاد است ، تحملش بیش از اینهاست .

اما تحمل بی احترامی و عدم پاسخگویی مسئولان به مردم را ندارد .
نمی تواند ببیند که رفتار ناپسند عده ای که امروز پشت میزها نشسته اند ، ثمره خون پاک شهیدانی که دیروز پشت خاکریز ها جان می دادند را ضایع کند .

برادر خودش هم شهید شده است ، هر دوشان بسیجی بودند و در خط مقدم جبهه ها از جان ومال و ناموس مردم ، خاک و شرف میهن وعزت اسلام دفاع می کردند.

از مسئول دفتر شهردار می پرسد که چرا تکلیف مردم را روشن نمی کنید ؟ آیا اصلاً به شهردار اطلاع داده اید که مردم ساعت هاست منتظرند ؟ و ...

همان پاسخ های تکراری: "نمی دانیم، نمی توانیم، نمی شود، شاید شهردار خواب باشند، شاید مشغول صرف نهار و شاید هم جلسه داشته باشند، به هر حال ما نمی دانیم، نمی توانیم ، نمی شود و ...

نگاهش به مردم می افتد : چهره های در هم رفته ، سرهایی که از روی ناراحتی تکان تکان می خورند و جملاتی که در زیر لبها گفته می شود و ...

کاری باید کرد ، چیزی باید گفت ؛
می گوید اگر شما نمی توانید به شهردار بگویید ، کنار روید تا من به ایشان اطلاع دهم ؛
این را می گوید و به سمت در اتاق شهردار می رود ؛

همان مسئول دفتر اولین کسی است که او و ویلچرش را به عقب می راند ؛
دستش به دستگیره در اتاق شهردار رسیده است ؛ ماموران اجرائیات شهرداری هم هجوم می آورند !
صدا می زند : آقای شهردار ، آقای شهردار ...
یا صدای او ضعیف است و یا گوش های آقای شهردار... ؟!!

فشار ها بر او افزایش می یابد ، بدن فلجش از روی ویلچر محکم به زمین می خورد ، ویلچر او روی سنگ فرش اتاق شهردار لیز خورده و می رود ، همچنان دستش به دستگیره دراتاق شهردار است، لحظاتی بعد که بدن فلج او را مثل جارو بر روی زمین شهرداری می کشند، هنوز دستگیره اتاق شهردار در دستانش است .

جانباز ، سیّد است . ایّام فاطمیه است .

صورتجلسه ای تنظیم می شود : ایراد خسارت به دراتاق شهردار ، درگیری با مامورین شهرداری در حین انجام وظیفه ؟!! جانباز را به اسارت می برند !

کلانتری 101 تجریش ؛ سردار ... هم که اتفاقا همشهری شهردار منطقه و منصوب شهردار فعلی تهران است با کلانتری تماس می گیرد ! " ان شا ا... برای انجام وظیفه ! "

در دادسرا با سپردن وثیقه آزاد می شود ....

وقتی به آسایشگاه جانبازان بقیه ا... الاعظم می رسد ، سرش خیلی درد می کند ، چون قطع نخاع است سایر اندامش حس ندارد که درد کند .

پرستار بخش می آید ، فشار خونش بالای 19 روی 12 است . به جای ادرار خون دفع می کند ، کلیه هایش خونریزی کرده است ، باید به اورژانس بیمارستان ساسان اعزام شود و ...

اکنون حال این جانباز خوب نیست...

منبع: سایت عدالتخانه

 

گل یاس کبود

 
گل یاس کبود علی فاطمه
 
یاس کبود
 
 
 
 
 

در خدمت و خیانت ورزشکاران


تیم ملی فوتبال از هم پاشیده ایران از المان بازگشت اما نه لزوما به ایران بلکه بسته به فراخورشجاعت مسولییت پذیری عرق ملی حرفه ای گری رندبازی و ......بین اروپا وامریکا اب رفت و یک ملت را با دنیایی از امید های
بربادرفته تنها گذاشت.
در اینجا نه قصد داریم و نه توان ان را که به معرفی کسانی بپرداریم که از نردبام ارزو و امید این ملت بالا رفتند واز انتظارات به حق انان صرفا جیبی برای خود دوختند.زیرا افکار عمومی به اندازه کافی توان احقاق حق خود را دارد وبه خوبی سره را از ناسره تشخیص می دهد.
بلکه میخواهیم این نکته را مشخص نماییم که هر افتخار افرینی لزوما خدمت نیست و هر فرصت سوزی لزوما خیانت نیست.و مردم بهترین داوران ثشخیص این موضوع هستند.
بر فرض خیانتی در کار باشد وخائنی پیدا شود ان چه مسلم است ورزش از فواعدی پیروی می کند که مبتنی بر بخت ازمایی مدعیان قهرمانی و پهلوانی است وپیروز های این میدان می مانند وشکست خوردگان می روند پس محاکمه ومحکوم و مجازات قضایی در این دنیا جایی ندارد.
اما ماجرا به همین سادگی هم نیست.ممکن است از محاکمه خبری نباشد اما داوری افکار عمومی به جای خود باقیست و حافظه تاریخی جامعه ان را هرگز فراموش نخواهد کرد.
در حافظه تاریخی این مردم روزهای تلخ و شیرین زیادی وجود داردکهبخشی از هویت تاریخی و فرهنگی انان را شکل میدهد.
زمانی وسعت این خاک بیش از دو برابر مساحت امروز ایران بود اما به لطف حکومت بخشنده قاجار به کمتر از نصف کاهش یافت و ما همیشه عمرمان با بغضی در گلو و نا خود اگاهمان مواجهیم که رهایی از ان ممکن نیست.
از طرفی شاهد جنگی بودیم که پس از دویست سال برای اولین بار قطعه ای از این سرزمین جدا نشد وسرافرازی ایران به ثبت رسید که هرگز رشادت های این نسل رافراموش نخواهیم کرد.
ایا بهانه ها و تحلیل های تاریخی برای تطهیر قاجار را میپذیریم؟؟ایا وقتی هنرمندی دلاوران ایرانی را در هشت سال دفاع مقدس دیده ایم می توانیم این بهانه ها را قبول کنیم.
حال می توانیم بپذیریم کم کاری و حد اقل شبه خیانتی صورت نگرفته است؟ چگونه بپذیریم که حاشیه ها نگذاشت مگر حاشیه های جنگ کم بود؟
اماده نبودیم اولا چرا نبودید ثانیا مگر ما در جنگ اماده بودیم؟
حریفان قوی هستند امکان ندارد صعود کنیم. مگر دشمن بعثی با دنیایی از حمایت ضعیف بود و مگر ما طبق معیارهای مادی قوی بودیم؟
استرس داشتیم وبازی تدارکاتی نداشتیم. مگر نوجوانان بسیجی دوره های فرماندهی و ستاد دیده بودند یا درمانور های ناتو شرکت کرده بودند؟
کم تجربه بودیم.مگر مردم تجربه چند جنگ داشتند؟
از هر زاویه ای به این قضیه نگاه کنیم باز پاسخ منطقی نخواهیم شنید.زیرا دوستان از اساس در جایگاه نادرستی نشسته اند و قدر نعمت نمایندگی این ملت وشان و ارزش تیم ملی را نمی دانند وگرنه دم فرو می بندند وسر عذرخواهی و تعظیم در برابر این مردم فرود می اورند .
چگونه است هشت سال جنگ نابرابر که هرگز قابل قیاس بامستطیل سبز نیست با اقتدار پشت سر می گذاریم اما از پس یک توپ گرد نمی توانیم بر اییم؟غیر از این است که چشمها را باید شست جور دیگر باید دید؟
جز این است که در همه شئون این ملت انقلابی رخ داده است اماانگاردر ورزش کشور که باید نماد قهرمانی این ملت باشد خیر؟
ایا ما با عشق پژو و پول وپاداش بر روی ویلچر نشستیم ویا برای رضای خدا و خدمت به مردم و احیای اسلام جان در طبق اخلاص نهادیم.
ما بر روی چرخ شرم میکنیم از گرفتن حقوق از کار افتادگی و شما سبقت میگیرید در گرفتن امتیاز و کندن از این ملت تا دست اخر شرمندگی برایش سوغات بیاورید.
ما شرم می کنیم از ذکر خاطرات وشما محاسبه میکنید ارزش هر مصاحبه را.
از ماست که بر ماست. اگر قدر جانفشانی های شهدا راهمسنگ فهرمانی های شما نمی پنداشتیم امروز شاهد تنزل ارزشهای اجتماعی هم نبودیم.
اگر شما قهرمانید پس شهدا جانبازان و ازادگان و....چه هستند؟که انها از جان بخشیدن لحظه ای نهراسیدند وشما از ضربه زدن به توپ در مستطیل سبز سکته زدید.
امروز نیازمند تامل تفکر تعمق ومطالعه در گذشته و هویت خویش هستیم تا این گونه مضحکه ترس و جهل وغفلت خود نباشیم.