اقدام غیر اخلاقی و غیر فرهنگی معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران
بگزارش دبیر گروه پیگیری جانبازان نخاعی:
معاون جدید الانتصاب معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران علی رغم قولی که بعد از بارها درخواست جلسه از سوی گروه پیگیری برای شرکت در جلسه این گروه داده بود با سرکار گذاشتن جانبازان، در جلسه حضور نیافت
بدنبال انتصاب آقای مومنین به سمت معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران ، گروه پیگیری امور جانبازان نخاعی بمنظور آشنایی با نقطه نظرات فرهنگی ایشان و مطرح نمودن مشکلات و درخواست های جانبازان تصمیم گرفت با ایشان جلسه داشته باشد.
یدین منظور بعد از چندین بار پیگیری و ارسال دعوتنامه کتبی و بعد از قول شفاهی که جناب آقای مومنین به دبیر گروه پیگیری می دهند.
قرار جلسه برای روز یکشنبه 3/5/89 ساعت 14 تعیین می گردد.
در حالیکه اعضای گروه با وجود همه مشکلات جسمی از ساعتها قبل برای این دیدار در محل جلسه حضور می یابند و منتظر ایشان بودنند. باگذشت بیش از یک ساعت ایشان شرف حضور نیافتند.
دبیر گروه پیگیری با دفتر معاون فرهنگی تماس گرفته و از آنها علت عدم حضور را جویا می شوند.
مسئول دفتر در یک توجیه سبک و غیر عقلایی می گویند ایشان نتوانسته اند آدرس محل جلسه را پیدا کنند ( گم شدند)
این در حالیست که
1- آدرس محل پیگیری روشن و صریح و مشخص است
2- آدرس محل گروه پیگیری و شماره تلفن موبایل دبیر گروه در پایین دعوت نامه موجود می باشد.
3-معاون فرهنگی گم کرده ره چگونه تواند شود رهنما
4- از آقای زریبافان که خود را نه رئیس بلکه خدمتگزار ایثارگران می نامد می خواهیم کسانی را به معاونت و مسئولیت بنیاد بگمارند که به قول و قرار و عهد و پیمان خود پایند باشند
چرا که لادین لمن لا عهدله
سلام گلم خوبی میخوای آمار شمارشگر وبلاگتو منفجر کنی زود بیاتو اسان رنک ثبت نام کن و وبلاگت هم ثبت کن حتما صفحه راهنما رابه دقت مطالعه کن ممنون
افزایش بازدید وبلاگ شما
کاملا رایگان
لینک مطالب وبلاگ خود را کاملا رایگان در وبسایت ما قرار دهید
لینک را به صفحه اصلی وبلاگ ندهید
افزایش بازدید = افزایش رتبه در گوگل
www.manmigam.com
روش نوین کسب درآمد:
http://LeadAdvertisers1.Blogfa.Com
آقای مومنین این ره که می روی به ترکستان است
مشکل اصلی بنیاد شهید و امور ایثارگران: «قیمومت» به جای «خدمت»!!!؟؟؟
سلام و احترام
تا آنجا که بنده میدانم، روح سفر کردة این امت و امام عظیمالشأن، خمینی کبیر (ره)، دست کم دو تعبیر کلیدی دربارة جانبازان دارند که باید مبنای هرگونه سیاستگزاری دربارة این قشر از ایثارگران قرار میگرفت و بگیرد (البته پیشاپیش از کم اطلاعی خود هم دربارة سخنان حضرت امام (ره) پیرامون جایگاه دیگر قشرهای معظم ایثارگر و هم دربارة سخنان رهبر فرزانة انقلاب و مقام عظمای ولایت، عذر میخواهم و اصلاح و تکمیل عرایض خود را به عزیزان دیگر واگذار میکنم). این دو سخن ـ که در عین حال میتوانند بیانگر دیدگاه آن عزیز دربارة دیگر اقشار ایثارگر نیز باشند ـ به شرح زیرند: «جانبازان، رهبران این نهضتند» و «خدمت به جانبازان، خدمت به نبی اکرم (ص) است».
اما کمترین بررسی دربارة دیدگاهی که در طول حیات انقلاب اسلامی، منشأ سیاستگزاری دربارة این قشر ـ و بلکه مجموع ایثارگران معظم انقلاب اسلامی ـ بوده است، بهروشنی نشان میدهد که سخن اول، هیچگاه بهعنوان یک راهبرد، مورد عنایت مجموعة سیاستگزاری در حوزة ایثارگران قرار نگرفته است. معنا و ابعاد «خدمت» در سخن دوم نیز که با نگاه به مخدوم آن، روشن میشود، بهشکلی بسیار مبتذل و تأسفبار، تغییر یافته است. به بیان دیگر، آشکار است که امام راحل، در این سخن، ماهیت خدمت به این قشر را از جنس خدمت به پیامبر اسلام (ص) به شمار آوردهاند و با این تعبیر (که معنای درست آن، البته با توجه به سخن اول، روشن میشود) دست کم، به این نکته توجه دادهاند که ماهیت و سمت و سوی این خدمترسانی باید بهگونهای تعیین شود که گویی مخدومان آن از نوعی جایگاه رهبری معنوی در جامعة اسلامی ایران برخوردارند. یعنی همان نکتهای که در سخن نخست، مورد توجه ایشان قرار گرفته و مانند دیگر سخنان گهربار ایشان، نشان دهندة بینش ژرف و تحلیل عمیق اجتماعی و فرهنگی از جایگاه تأثیرگذار اقشار ایثارگر در یک جامعة اسلامی است.
اما نگاه به بخش عمدهای از سیاستها و عملکردهای اجرایی ردههای مختلف مدیریتی در سازمانهای متولی امور ایثارگران، بهخوبی این واقعیت اسفبار را آشکار میکند که این تعریف ارزشی از «خدمترسانی به ایثارگران»، به دلایل شایان توجهی ـ که تفصیل آن در حوصلة این عریضه نیست ـ در دام تحریفی انشاءالله ناآگاهانه، اما عمیق، افتاده و ویژگیهای اثرگذار و شفابخش ـ و حتی ارزشی و اسلامی ـ خود را در دو گام مهم، از دست داده است. در گام نخست، تعریف مورد نظر امام (ره)، جای خود را به تعریفی از جنس «خدمترسانی به نیازمندان» داده است؛ و در گام دوم، مفهوم «قیمومت» جایگزین «خدمترسانی» شده است. خلاصه اینکه این فرمان راهبردی در فراز و نشیبهای اجرایی سازمانهای متولی امور ایثارگران، جای خود را به مفهومی از جنس «قیمومت صغار یا نیازمندان» داده است.
شواهد این ادعا آنچنان فراوان و آشکارند که فرد با کمترین آشنایی با مجموعههای متولی امور ایثارگران بهراحتی به درستی آن، اعتراف میکند. در اینجا به برخی از نمونههای قطعی و تعیین کنندة این شواهد اشاره میکنیم. نمونة نخست را میتوانیم با بررسی شمار ایثارگرانی دریابیم که تاکنون این فرصت را داشتهاند تا در سطوح مختلف تصمیمگیری و یا حتی کارشناسی و مشاوره در امور مربوط به این قشر، ایفای نقش کنند. نمونة دیگر، وضعیت ابهامآفرین و مسألهساز تشکیل مجلس مشورتی ایثارگران است. البته در اینجا باید توضیح دهم که بنده در صلاحیت و ارزشمندی هیچ یک از نمایندگان محترم، تردیدی به خود راه نداده و نمیدهم. بلکه نکتة مورد نظرم، نحوة انتخاب و تشکیل این مجلس است که حتی به جای آنکه همانند دیگر انتخابات صنفی، منطقهای یا ملّی برای اعضای جامعة هدف، «بلوغ»، «توان» و «حق» تشخیص و انتخاب قائل شوند، نمایندگان این مجلس ـ آنهم مشورتی!!! ـ را از میان مشاوران معین فرمانداران و استانداران انتخاب کردهاند و، در واقع، این میزان از صلاحیت را هم برای فرمانداران و استانداران قائل شده و توهینی نابخشودنی به جامعة ایثارگران کردهاند. و و و ... .
غرض بنده از این مقدمات، گلهگزاری از گذشته یا سیاهنمایی وضع موجود نیست. بلکه توجه دادن مجموعة متولیان امور ایثارگران به ریشة مشکلاتی است که ـ نه تنها ایثارگران که ـ خود آنها را هم روز به روز بیشتر در خود، غرق میکند و بر میزان مسئولیت و تقصیرشان میافزاید. فراوانی قابل توجه سیاستهای رفاهی و فرهنگی ناموفق، بالا گرفتن نارضایتیها در میان قشری که همة هستی خود را در راه اسلام، انقلاب و ولایت فقیه، فدا کرده و با نجابت تمام، همة مشکلات و نارساییها و حتی توهینها را به جان خریدهاند و از همه مهمتر ناکامی دردآور این مجموعه از تعریف جایگاه ارزشی این قشر و فرهنگسازی دربارة آن در جامعه، همه و همه، ناشی از آن است که آنان، تعریف و فهم درستی از رسالت خود نداشتهاند. البته، میپذیرم که این ادعا، چیزی نیست که با گفتن مثل منی، ثابت یا از سوی این متولیان محترم، پذیرفته شود. بلکه اگر آنان، گوشی شنوا و دلی دردمند داشته باشند ـ که انشاءالله دارند ـ میتوانند به دو شکل زیر دربارة درستی آن تحقیق کنند:
1. آن را بهعنوان یک نظرخواهی جمعی در رسانههای مربوط به ایثارگران ـ نشریات، سایتها، وبلاگها ـ مطرح کنند. البته این کار را خود شما هم میتوانید ـ و بلکه تقاضا دارم که ـ انجام دهید.
2. بهعنوان یک موضوع تحقیق، بررسی در این باره را از پژوهشگران حوزههای مختلف علوم انسانی بخواهند (و البته از آنان، جوابی فرمایشی طلب نکنند). برای مثال و بهعنوان مقدمهای برای طرح اینگونه پرسشها میتوان در اینجا به محتوای نظریة «انگزنی» در حوزة آسیبشناسی اجتماعی اشاره کرد که میتواند نقش مهم ـ و البته مخرب ـ مجموعههای متولی امور ایثارگران را در رفتارهای بهظاهر ناروای برخی ایثارگران و همچنین در شکل دادن به برداشتهای جامعه دربارة این قشر و جایگاه آنان در جامعه، نشان دهد.
در اینجا با پوزش از طولانی شدن سخن، به همین مقدار بسنده میکنم و ادامه را به شرط حیات و توفیق الهی به مجال دیگری وامیگذارم.